جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بررسى سند

زمان مطالعه: 2 دقیقه

الف- مهم ترین مصدرِ روایت «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ»، الموطّأ مالک است که این روایت را به گونه ی «مُرسَل» نقل کرده است. با توجّه به این که هیچ یک از اصحاب صحاح ششگانه، این عبارت را نقل نکرده اند و منابعى مانند: صحیح مسلم، سنن الترمذى، سنن النسائى، سنن الدارمى و مسند ابن حنبل، عبارت «کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتى» را گزارش کرده اند، آنچه در الموطّأ آمده، از اعتبار لازم برخوردار نیست.

ب- حاکم نیشابورى، روایت یاد شده (کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ) را از دو طریق، نقل کرده که هر دو، شامل برخى راویانِ «ضعیف» اند. صالح بن موسى طلحى و اسماعیل بن ابى اویس، جزو گزارشگران این متن هستند که از طرف رجالیان اهل سنّت، به شدّت، تضعیف شده و مورد انکار قرار گرفته اند.

در باره ی صالح بن موسى، الفاظ: «ضعیف الحدیث جدّا (احادیث جدّا ضعیف نقل مى کند)»، «متروک الحدیث (احادیث مطرود، نقل مى کند)»، «یَروِى المَناکیر (احادیث منکَر، نقل مى کند)» و… آمده است.(1) علاوه بر این، او جزو رجال بخارى و مُسلِم نیست و حدیث او، به اشتباه، در کتاب المستدرک على الصحیحین آمده است.

اسماعیل بن ابى اویس نیز، اگرچه از رجال مُسلِم است، ولى تضعیفات بسیار و شدیدى دارد. در باره او گفته اند: «مُخلِّط (پریشان حال)»، «کذّاب (بسیار دروغ زن)»، «لیس بشى ء (بى ارزش است)»، «کان یَضَعَ الحدیث (حدیث، جعل مى کرده است)»، «یَسرق الحدیث (حدیث مى دزدد)» و…. همچنین از قول او آورده اند:

هنگامى که میان اهل مدینه در باره چیزى اختلاف مى شد، من برایشان حدیث، جعل مى کردم.(2)

این دو نفر در تمام نقل هاى «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتى» حضور دارند و موجب بى اعتبارى همه آنها شده اند.

ج حاکم نیشابورى، اصل روایت ثقلین را «صحیح» دانسته است؛ ولى گزارش لفظ «سنّتى» را «غریب» شمرده است:

آن روایت از خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله که بر صحیح بودنش بر اساس تخریج از مصادر، اتّفاق نظر است، این است: «یا أیُّها النَّاسُ! إنِّى قَد تَرَکتُ فیکُم ما لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ إن اعتَصَمتُم بِهِ: کِتابَ اللّهِ و أنتُم مَسؤولونَ عَنهُ. فما أنتم قائلون؟؛ اى مردم! من در میان شما چیزى را بر جا گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گم راه نمى شوید و آن، کتاب خداست و شما از آن، بازخواست خواهید شد. پس پاسخى براى آن دارید؟»؛ امّا ذکر «چنگ زدن به سنّت» در [روایت دیگر] این حدیث، امرى غریب (نادر) است، گرچه لازم به نظر مى رسد.(3)

از این رو، باید پذیرفت که گزارش یاد شده از حدیث ثقلین (کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتى)، معتبر نیست و نمى تواند جاى گزین «کتاب اللّه و عترتى» گردد.

د- در برخى از احادیث شیعى نیز «کِتابَ اللّهِ و سُنَّتى»، به جاى «کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتى» آمده است. شیخ صدوق رحمه اللهدر کتاب کمال الدین، پس از نقل روایت مشهور حدیث ثقلین، این متن را از ابو هُرَیره نقل کرده است.(4)

سند این حدیث، ضعیف است و احتمالاً وى براى اشاره به تفاوت یاد شده، این گزارش را آورده است؛ زیرا این اقدام، با هدف او از نگارش کتاب کمال الدین و نیز با عنوان باب: «اتّصال الوصیّة من لدن آدم علیه السلام» هماهنگ نیست.


1) ر. ک: تهذیب التهذیب: ج 3 ص 535.

2) تهذیب التهذیب: ج 1 ص 257.

3) المستدرک علی الصحیحین: ج1ص17ح 318.

4) ر.ک: کمال الدین: ص235ح47.