تا این جا روشن شد که بر پایه حدیث ثقلین، اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله، تا قیامت باقى اند و تمسّک به آنان در دین و سیاست، واجب است؛ امّا مسئله مهم، این است که: جامعه اسلامى چگونه مى تواند به امامى که غایب است، تمسّک بجوید؟
با اندکى تأمّل، روشن مى شود که تمسّک به امام غایب، به معناى پیروى از نایبان خاص و عامّ او، تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت، پیکار با موانع ظهور او، تلاش براى برقرارى پیوند میان قرآن و عترت و دین و سیاست، و در نهایت، زمینه سازى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى براى حکومت جهانى اسلام به رهبرى اهل بیت علیهم السلام است و این، کارى است کارستان و بس دشوار. امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
إنَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً، المُتَمَسِّکُ فیها بِدینِهِ کَالخارِطِ لِلقَتادِ.(1)
صاحب این امر، غیبتى دارد. چنگ زننده به دین در زمان غیبت، همانند کسى است که خارهاى مغیلان را [با کشیدن شاخه آن در داخل مُشت] مى کَنَد.
بدین سان است که ولایت مداران واقعى و متمسّکان به اهل بیت علیهم السلام در عصر غیبت، «پاداش هزار شهید همچون شهداى بدر و اُحُد»(2) دارند.(3)
1) الکافى: ج1 ص335 ح1، کمال الدین: ص346 ح34، الغیبة، نعمانى: ص169 ح11، الغیبة، طوسى: ص455 ح465، بحار الأنوار: ج52 ص111 ح21.
2) ر. ک: کمال الدین: ص 323 ح 7، إعلام الورى: ج 2 ص 232، کشف الغمّة: ج 3 ص 312.
3) اگر اشکال شود که با این فرض، مى توان گفت: مقصود از تمسّک، پیروى کردن از سنّت (روش) اهل بیت است، در نتیجه به حضور اهل بیت علیهم السلام در جامعه نیاز نیست، این گونه پاسخ گفته مى شود که: این سخن، تمسّک به «سنّت» شمرده مى شود، نه تمسّک به «عترت»، در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله صراحتاً تمسّک به عترت را توصیه و گوشزد کرده است. تمسّک به سنّت در عصر غیبت و پیروى از نایبان امامان علیهم السلام، به جهت آن است که در این دوران، ارتباط با امام غایب علیه السلام و پیروىِ بى واسطه از او ممکن نیست و در نتیجه، چاره اى جز این راه وجود ندارد.