252. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بخل و ایمان، هرگز در دل هیچ بنده اى، با هم جمع نمى شوند.
253. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که تقیّه نداشته نباشد، ایمان ندارد.
254. امام على علیه السلام: دروغ مى گوید آن که ادّعاى ایمان دارد، در حالى که شیفته ی آرزوهاى فریبنده و کامجویى هاى دروغین دنیاست.
255. امام باقر علیه السلام: کسى که تندخویى بهره اش شود، از ایمان محروم مى ماند.
256. المحاسن: امام صادق علیه السلام فرمود: «شش چیز در هیچ مؤمنى نیست».
پرسیده شد: آنها چیستند؟
فرمود: «سختى،(1) بى خیرى،(2) سرسختى، دروغگویى، حسادت [و زورگویى](3)».
و فرمود: «مؤمن، گزافه کار هم نیست».
257. امام باقر علیه السلام: ایمان نیاورده است مردى که در او بُخل و حسد و ترسویى باشد. مؤمن، ترسو و آزمند و بخیل نیست.
258. الکافى- به نقل از على بن سُوَید-: هنگامى که امام کاظم علیه السلام در زندان بود، نامه اى براى او نوشتم و از حال ایشان جویا شدم و سؤالات بسیارى را هم پرسیدم. چند ماهى گذشت و از پاسخ نامه ام خبرى نشد. سپس پاسخم را داد که متن آن، چنین است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم… ناراستى و آزاررسانى و خیانت کردن و تکبّر و ناسزاگویى و زشتکارى و دستور دادن به آن، از اخلاق مؤمنان نیست».
259. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤمن، طعنه زن و لعنتگر و دشنامگو و بددهن نیست.
260. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دو خصلت است که در مؤمن جمع نمى شوند: بخل و بدخویى.
261. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دو خصلت است که در مؤمن با هم گرد نمى آیند: بخل و بداخلاقى.
262. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دو خصلت است که در مؤمن گرد نمى آیند: بخل و بدگمانى به روزى.
263. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دو خصلت در مؤمن جمع نمى شوند: بخل و دروغ.
264. الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام: عالم علیه السلام(4) فرمود: «از بُخْل، دورى کنید؛ زیرا بخل، آفتى است که در انسان آزاده و در مؤمن، یافت نمى شود. بخل، با ایمان نمى سازد».
265. امام صادق علیه السلام: مؤمن، خصلتش دروغ گفتن و بخل ورزیدن و زنا کردن نیست. گاهى به چیزى از اینها دست مى یازد؛ ولى ادامه نمى دهد.
266. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: سخن چینى و دشنامگویى و حَمیّت،(5) در آتش اند و در سینه ی هیچ مؤمنى جمع نمى شوند.
267. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: شراب و ایمان، هرگز در درون یا دل مردى جمع نمى شوند.
268. امام على علیه السلام: ایمان، مبرّا از نفاق است.
269. امام على علیه السلام: زینهار، زینهار! بکوشید، بکوشید؛ زیرا «هیچ کس چون شخص آگاه، تو را آگاه نمى کند». از جمله احکام قطعىِ خداوند در قرآن حکیم- که خشنودى و ناخشنودىِ او در آنهاست و پاداش و کیفرش بر پایه ی آنهاست-، این است که هر گاه کسى از دنیا برود و با یکى از این خصلت ها خداى را ملاقات کند و توبه نکرده باشد، مؤمن نیست، هر چند گفتارش نیکو باشد و دیگران او را به نیکى و فضل بستایند: شریک گرفتن براى خداوند در عبادتش که بر او واجب کرده است، یا فرو نشاندن خشم با کشتن خود، یا کارى را بپذیرد و خلاف آن عمل کند، یا با پدید آوردن بدعتى در دینش، بخواهد به هدف خود در میان مردم برسد، یا دوست داشته باشد که مردم او را براى کار نیکى که نکرده است، بستانید، یا با مردم، دو رو و دو زبان باشد و با تکبّر و غرور رفتار کند.
بدان [و این را دریاب؛ چرا] که نمونه، دلیل بر همانند آن است.(6) دام ها همّ و غمشان شکمشان است. درندگان، همّ و غمشان تجاوز و ستم است. زنان، همّ و غمشان، زیور دنیا و تباهى در آن است، و مؤمنان، [از خداوندْ] بیمناک و فرمان بردار و ترسان اند.
270. امام صادق علیه السلام- در بیان برون رفتن از ایمان-: آدمى با پنج کار- که همگى همانند و شناخته شده اند- از ایمان بیرون مى رود: کفر، شرک، گم راهى، فسق، و ارتکاب گناهان کبیره.
271. الأمالى، طوسى- به نقل از عمّار بن موسى ساباطى-: به امام صادق علیه السلام گفتم: ابو اُمیّه یوسف بن ثابت، از شما چنین نقل کرده است که فرموده اید: «با وجود ایمان، هیچ عملى زیان نمى زند، و با وجود کفر، هیچ عملى سود نمى بخشد». [آیا درست است؟]
فرمود: «ابو اُمیه تفسیرش را از من نپرسید. مقصودم از این جمله، آن بود که هر کس امام از خاندان محمّد علیهم السلام را بشناسد و از او پیروى کند و سپس هر کار نیکى که خواست، براى خود انجام دهد، آن کار از او پذیرفته مى شود و برایش چندین برابر مى گردد. پس با بودنِ شناخت، از کارهاى نیک، بهره مند شده است. مقصود من از آن جمله، این بوده است. همچنین اگر بندگان از پیشواى باطل غیر الهى پیروى کنند، خداوند، کارهاى شایسته اى را که انجام مى دهند، از آنها نمى پذیرد».
عبد اللّه بن ابى یعفور پرسید: مگر نه این است که خداى متعال فرموده: «هر کس کار نیک بیاورد، او را [پاداشى] بهتر از آن است و آنان از هراس آن روز، آسوده اند»؟ پس چگونه کار نیک کسى که از پیشوایان ستم و باطل پیروى کند، سودمند نیست؟
امام صادق علیه السلام فرمود: «آیا مى دانى مقصود از کار نیکى که خداوند متعال در این آیه فرموده است، چیست؟ به خدا سوگند، مقصود، شناخت امام و فرمان بردارى از اوست. همچنین خداوند عز و جل فرموده است: «و کسانى که کار بد بیاورند، به رو، در آتش مى افتند. آیا جز آنچه انجام مى دادید، سزا مى بینید؟» و مرادش از بدى، انکار پیشوایى است که از جانب خداى متعال است».
امام صادق علیه السلام سپس فرمود: «هر کس در روز قیامت، با ولایت پیشواى ناحق و غیر الهى و با انکار حقّ ما و نفى ولایت ما بیاید، خداوند متعال در روز قیامت، او را در آتش، سرنگون مى کند».
1) واژه ی «عُسر» در متن عربى، یعنى: سختگیرى در داد و ستد و نرمش نشان ندادن.
2) واژه ی «نَکَد» در متن عربى، یعنى: خشونت و سختگیرى در معاشرت، و یا: کمتر بذل و بخشش کردن و بخل و خسّت، که ظاهرا این معنا مناسب تر است. در القاموس المحیط آمده است: «نَکِد عیشهم» یعنى: زندگى شان سخت و دشوار شد. «نکد البئر» یعنى: آب چاه کم شد. «نَکَد فلانا» یعنى: چیزى به او عطا نکرد یا کمترینش را عطا کرد.
3) کلمه ی میان دو قلّاب، از چاپ مورد اعتماد ما افتاده بود و ما آن را از چاپ دیگر المحاسن و نیز از بحار الأنوار آوردیم.
4) مقصود، امام کاظم علیه السلام است.
5) حمیت، یعنى: تکبّر، تعصّب جاهلى و نرفتن زیر بار حق، تندى، خشم شدید. در روایتى آمده است: «… و انصاف که ضدّ آن، حمیّت است».
6) یعنى: مشت، نمونه ی خروار است. پس بنگر همّ و غم تو کدام یک از اینهاست تا دریابى که دیگر خصلت هاى تو نیز چگونه اند.