قرآن
«مسلّماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در آمد و شدِ شب و روز، براى خردمندان، نشانه هایى [قانع کننده] هست؛ همانان که خدا را [در همه ی احوالِ] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده، یاد مى کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند [و مى گویند]: «پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریده اى. تو منزّهى! پس ما را از عذاب آتش [دوزخ]، در امان بدار».
حدیث
171. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند، خِرَد را سه بخش کرده است که در هر کس این سه بخش باشد، خِردش کامل است و در هر کس نباشد، از خِرد، بى بهره است: نیکو شناختن خدا، نیکو فرمان بردن از خدا و نیکو شکیبایى کردن در کار خدا.
172. تحف العقول: مردى نصرانى از نجرانیان، به مدینه آمد. او مردى سخنور بود و وقار و هیبتى داشت. یکى گفت: اى پیامبر خدا! چه خردمند است این نصرانى!
پیامبر صلى الله علیه و آله بر آن گوینده نهیب زد که: «خاموش! خردمند، کسى است که خداى را یگانه بداند و طاعت او را به جاى آورد».
173. امام على علیه السلام: با ساخته هاى خدا، به [وجود] او پى برده مى شود، و با خردها، شناخت او حاصل مى شود و با اندیشه کردن، حجّتش ثابت مى گردد.
174. امام على علیه السلام: سپاس، خداوند را… که از امورِ نهان، آگاه است و براى خِردها آشکار؛ از آن رو که نشانه هاى تدبیر، در آفریده هاى او نمایان است؛ همو که از پیامبران در باره اش پرسیدند و آنان او را به حد (تمام ذات) یا به جزء (بعض ذات) نشناساندند؛ بلکه با کارهایش او را شناساندند و با نشانه هایش به او ره نمون شدند. خِردهاى اندیشه گران نمى توانند انکارش کنند؛ زیرا کسى که آسمان ها و زمین و آنچه در آنها و ما بین آنهاست، آفریده ی اویند و او سازنده ی آنهاست، هیچ چیزى نمى تواند قدرت او را پس زند [و انکار کند].
175. الکافى- به نقل از حسن بن عمّار-: امام صادق علیه السلام فرمود: «آغاز و پایه ی کارها و [مایه ی] نیرو و آبادانى آنها- که هیچ چیز جز با وجود آن، نفعى ندارد-، خِرد است که خداوند، آن را زیور خلق خود و روشنایى آنان قرار داده است. با خِرد است که بندگان، آفریدگار خویش را مى شناسند و مى دانند که آنان مخلوق اند و در مى یابند که او تدبیر کننده ی آنان است و آنان تحت تدبیر اویند، و او ماندگار است و آنان فناپذیرند. به وسیله ی خِردهایشان است که با دیدن هر مخلوقى، از آسمان و زمین و مهر و ماه و شب و روزش، پى مى برند که هم خودشان و هم آن [مخلوق]، آفریدگارى مدبّر دارند که بى آغاز و بى انجام است. با خِرد است که خوبى را از بدى باز مى شناسند، و در مى یابند که تاریکى در نادانى است، و روشنایى در دانش و دانایى. اینها امورى هستند که خِرد به آنها ره نمون گشته است».
گفته شد: پس آیا بندگان مى توانند تنها به خِرد، بسنده کنند؟
فرمود: «خردمند، به راه نمایىِ همان خِردش که خداوند، آن را جان مایه و زیور و راه نماى او قرار داده است، مى داند که خدا حق است و پروردگار اوست، و مى داند که آفریدگارش چیزهایى را خوش دارد و چیزهایى را خوش ندارد، و او را طاعتى است و هم معصیتى، و خِردش را [به تنهایى، قادر] نمى بیند که او را به این امور راه نمایى کند و در مى یابد که رسیدن به اینها، جز با دانش و تحصیل آن ممکن نیست و اگر با دانشش به اینها نرسد، خِردش او را سودى نمى بخشد. پس تحصیل دانش و ادب- که جان مایه ی خِرد است، بر خردمند واجب است».
176. امام کاظم علیه السلام- در سفارش به هشام-: اى هشام! روشنایىِ تن، در چشم آن است. پس اگر چشمْ بینا بود، همه ی تن، روشن مى شود. روشنایىِ جان نیز به خِرد است. پس اگر بنده خردمند بود، پروردگار خویش را مى شناسد و هر گاه پروردگارش را بشناسد، در دینش بینا مى شود؛ اما اگر به پروردگارش نادان باشد، هیچ دینى برایش بر پا نمى ماند. همان گونه که تن، جز با جانِ زنده (خون) بر پا نمى ماند، دین نیز جز با نیّت درست، استوار نمى ماند و نیّت درست هم جز با خِرد، استوار نمى ماند.
177. امام على علیه السلام: جبرئیل علیه السلام بر آدم علیه السلام فرود آمد و گفت: «اى آدم! من فرمان دارم که تو را در انتخاب یکى از سه چیز، مخیّر گردانم. پس یکى از آنها را بر گزین و دو دیگر را وا گذار».
آدم گفت: اى جبرئیل! آن سه چیست؟
جبرئیل گفت: «خِرد و آزَرْم (حیا) و دین».
آدم گفت: من خِرد را برگزیدم.
جبرئیل به آزرم و دین گفت: «شما دو بروید و او را وا گذارید».
آن دو به جبرئیل گفتند: اى جبرئیل! ما دستور داریم که هر کجا خِرد باشد، با او باشیم.
جبرئیل گفت: «پس خود دانید» و بالا رفت.
178. امام على علیه السلام: مؤمن، ایمان نمى آورد، مگر آن گاه که خِرد ورزد.
179. امام على علیه السلام: دین و ادب، ثمره ی خِرَدند.
180. امام صادق علیه السلام: کسى که خردمند باشد، دیندار است و کسى که دیندار باشد، به بهشت مى رود.