جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سرشت (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

قرآن

«پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین کن؛ با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار؛ ولى بیشترِ مردم نمى دانند».

«این است نگارگرىِ خدا، و کیست خوش نگارتر از خدا؟ و ما پرستنده ی او هستیم».

«گرونده ی خالص به خدا باشید، نه شریک گیرنده براى او».

حدیث

167. الکافى- به نقل از عبد اللّه بن سنان-: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: مقصود از سرشت، در این سخن خداوند عز و جل: «با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است» چیست؟

فرمود: «اسلام است. خداوند، مردم را به سرشت یکتاپرستى آفرید و آن، هنگامى بود که از آنان پیمان گرفت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟». در این [پیمان گرفتن]، مؤمن و کافر، هر دو، حاضر بودند.

168. امام صادق علیه السلام- در باره ی این سخن خداوند عز و جل: «این است نگارگری خدا، و کیست خوش نگارتر از خدا؟»-: [مقصود از نگارگرىِ خدا] اسلام است.

169. الکافى- به نقل از زراره-: از امام باقر علیه السلام در باره ی این سخن خداوند عز و جل: «گرونده ی خالص به خدا باشید، نه شریک گیرنده براى او» پرسیدم.

فرمود: «گرایش ناب به خداوند، از همان سرشتى است که خداوند، مردم را بر آن سرشت آفرید «و آفرینش خدا تغییرپذیر نیست». آنان را بر سرشت شناخت خود (خداشناسى) آفرید».

170. امام باقر علیه السلام- در تفسیر این سخن خداوند عز و جل: «با همان سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است»-: آن سرشت، شهادت دادن به این است که معبودى جز خداى یگانه نیست، محمّد صلى الله علیه و آله فرستاده ی خداست، و على امیر مؤمنان ولىّ خداست. توحید تا این جاست.(1)


1) این که فطرت، عبارت است از این شهادت هاى سه گانه، بدین معناست که اعتراف به خدا و شریک نداشتن او، در نهاد انسان سرشته شده است؛ زیرا با وجدان خود، در مى یابد که به اسبابى نیاز دارد که آن اسباب نیز خود سبب مى خواهند، و این، همان توحید است. همچنین با وجدان خود، در مى یابد که ناقص است و این نقص، او را به دینى نیازمند کرده که کاملش گرداند، و این، همان نبوّت است. نیز با وجدان خود، احساس مى کند که اگر بخواهد عمل خویش را بر طبق دین نظم بخشد، جز در سایه ی سرپرستى و ولایت خداوند نمى تواند، و این، همان ولایت است و آغازگر این ولایت در اسلام، على علیه السلام است. البتّه آنچه گفتیم، به این معنا نیست که همه ی انسان ها حتّى انسان هاى اوّلیه، به اقتضاى فطرتشان معتقد به این سه عقیده و شهادت بوده اند. برگشت معناى حدیث قبلى- که آیه را به ولایت، تفسیر مى کرد- نیز به همین معناست؛ چون ولایت، مستلزم توحید و نبوّت است. همچنین حدیثى که فطرت را به توحید تفسیر مى کرد نیز همین معنا را مى رساند؛ چون معناى توحید، این است که انسان، معتقد به وحدانیت خداوند متعال باشد؛ خداوندى که جمیع صفات کمال را داراست و این صفات کمال، مستلزم معاد و نبوّت و ولایت هستند. پس، برگشت تفسیر آیه در حدیثى به شهادت هاى سه گانه و در حدیثى دیگر به ولایت و در حدیث سوم به توحید، به یک معناست (المیزان فى تفسیر القرآن: ج 16 ص 187).