در این جا باید به این پرسش، پاسخ داد که: بر پایه ی آنچه در تبیین رابطه ی جهل و کفر گذشت، میان کفر و ایمان، فاصله وجود دارد و کسى که دچار تردید و شک در اصول اعتقادى اسلام است، امّا آنها را انکار نمى کند، نه مسلمان است و نه کافر، در صورتى که از نظر فقهى، فاصله اى میان کفر و ایمان نیست و هر کس مؤمن نباشد، کافر است. چرا؟
پاسخ این سؤال، این است که: آنچه در این جا مورد بررسى است، رابطه ی جهل و کفر از نظر معرفت شناسى است، نه از نظر فقهى. درست است که از نظر فقهى و بر اساس متون دینى فراوانى که در این زمینه وجود دارد،(1) فاصله اى میان ایمان و کفر نیست؛ امّا از نظر معرفت شناسى، قطعا میان این دو، فاصله است.
از نظر معرفت شناسى، شک کننده، تنها در صورتى کافر است که منکر اصول اعتقادى اسلام باشد؛ ولى در صورتى که آنها را انکار نکند، بویژه در صورتى که در صدد تحقیق و یافتن حقیقت باشد، کافر نیست؛ بلکه جاهل و مستضعف اعتقادى محسوب مى گردد.
بنا بر این، از نظر فقهى، میان کفر و ایمان، فاصله نیست و هر کس حقیقتا یا حُکما مؤمن نباشد، کافر محسوب مى شود؛ ولى از نظر معرفت شناسى، میان کفر و ایمان، فاصله است. به سخن دیگر، از نظر معرفت شناسى، فرق است میان جاهلى که جهل خود را انکار نمى کند و جاهلى که جهل خود را انکار مى کند، و کافر، در واقع، جاهلى است که جهل خود را انکار مى کند و مدّعى علم است.
1) مانند آیه ی 67 از سوره ی نمل و دو حدیث 10 و 11 از: الکافى: ج 2 ص 386.