1146. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
خداوند، بهشت را بر کسى که به اهل بیت من ستم کند یا با آنان بجنگد یا ایشان را مورد تاخت و تاز قرار دهد یا ناسزایشان گوید، حرام کرده است.
1147. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
بهشت بر کسى که به اهل بیت من ستم کند و مرا با آزردن عترتم بیازارد، حرام گردیده است.
1148. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
بهشت بر کسى که به اهل بیت من ستم کند و بر کسى که با آنان بجنگد و بر کسى که بر ضدّ آنان یارى رساند و بر کسى که ناسزایشان گوید، حرام شده است. «اینان را در آخرت، بهره اى نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن نمى گوید و به ایشان نمى نگرد و پاکشان نمى گرداند و عذابى دردناک خواهند داشت».
1149. امام على علیه السلام:
به خدا سوگند که من با همین دو دست کوتاه خود، دشمنانمان را از رسیدن به حوض [کوثرِ] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دور مى کنم و دوستدارانمان را به کنار آن مى آورم.
1150. امام على علیه السلام:
من با پیامبر خدا و عترتم و دو فرزندم، در کنار حوض [کوثر] هستیم و ما دشمنان خود را از آن دور مى کنیم و یاران و دوستانمان را از آن، آب مى دهیم. هر که شربتى آب از آن بنوشد، دیگر هرگز تشنه نمى شود.
1151. المعجم الکبیر ـ به نقل از انس بن مالک ـ :
بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم. فرمود: «به من، کوثر داده شد». گفتم: اى پیامبر خدا! کوثر چیست؟ فرمود: «نهرى است در بهشت که طول و عرض آن از مشرق تا مغرب است. هر کس از آن بیاشامد، دیگر هرگز تشنه نمى شود و هر کس با آب آن، خود را بشوید، دیگر هرگز خاک آلود نمى شود. هر انسانى که پیمان مرا بشکند یا اهل بیت مرا به قتل رساند، از آن نخواهد آشامید».
1152. المعجم الکبیر ـ به نقل از على بن ابى طلحه، وابسته بنى امیّه ـ :
معاویة بن ابى سفیان با معاویة بن حدیج به حج رفتند. این معاویه یکى از ناسزاگوترین مردمان به على بود. وى در مدینه از میان مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله گذشت. حسن بن على، در میان جمعى از یارانش نشسته بودند. به وى گفته شد: این معاویه بن حدیج است که پیوسته به على علیه السلام ناسزا مى گوید.
فرمود: «این مرد را نزد من آورید».
یک نفر نزد معاویة رفت و گفت: تو را خواسته است، اجابت کن.
معاویه پرسید: چه کسى؟
گفت: حسن بن على.
معاویة بن حدیج نزد ایشان آمد و سلام کرد. حسن بن على علیه السلام گفت: «تو معاویة بن حدیج هستى؟».
او سه بار گفت: آرى.
حسن علیه السلام به او گفت: «همان که به على ناسزا مى گوید؟».
گویى معاویه خجالت کشید. حسن به او گفت: «هان! به خدا سوگند، اگر در کنار حوض [کوثر] بر او وارد شوى ـ که البتّه گمان نمى کنم به کنار آن وارد شوى ـ، او را خواهى دید که دامن به کمر زده است و منافقان را همچون شتران بیگانه دور مى سازد. این، سخن آن راستگوى راستین است که: «و ناکام گشت هر که دروغ بست» «. ر. ک: ص 461 ح 1056 و ص 513 ح 1136.