1070. امام على علیه السلام:
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: «هر که مرا و این دو و پدر و مادر این دو را دوست داشته باشد، روز قیامت در کنارم هم درجه من خواهد بود».
1071. امام على علیه السلام:
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «در روز قیامت، من و فاطمه و حسن و حسین و دوستداران ما گرد هم مى آییم و مى خوریم و مى آشامیم تا زمانى که حسابرسى بندگان تمام شود».
این خبر به گوش یکى از مردم رسید و در باره آن سؤال کرد و من خبر را براى او گفتم. او گفت: پس عرضه اعمال و حسابرسى، چه مى شود؟
به او گفتم: این، براى صاحب یاسین(1) چگونه بود، که در دَم، به بهشت رفت؟
1072. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
اهل بیت من و کسانى از امّت من که آنان را دوست دارند، مانند این دو ـ دو انگشت اشاره که در پهلوى هم قرار گرفته باشند ـ در کنار حوض کوثر بر من وارد مى شوند.
1073. کفایة الأثر ـ به نقل از أبو ذر :
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر که من و اهل بیتم را دوست داشته باشد، ما و او، مانند این دو خواهیم بود» و انگشت اشاره و میانه خود را نشان داد.
1074. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
هر که ما اهل بیت را به خاطر خدا دوست داشته باشد، با ما محشور مى شود و ما او را با خود به بهشت مى بریم.
1075. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
هر که ما را دوست بدارد، روز قیامت با ما خواهد بود. انسان، حتّى اگر سنگى را دوست بدارد، خداوند، او را با همان سنگ، محشور مى کند.
1076. الأمالى، طوسى ـ به نقل از ابو ذر ـ :
گفتم: اى پیامبر خدا! من مردمى را دوست دارم؛ امّا در اعمالشان به پاى آنها نمى رسم.
فرمود: «اى ابو ذر! آدمى با کسى محشور مى شود که دوستش مى دارد و نتیجه عمل خود را مى بیند».
گفتم: من ، خدا و فرستاده خدا و اهل بیت پیامبرش را دوست دارم.
فرمود: «پس تو با همان کسى محشور مى شوى که دوست دارى».
1077. المعجم الکبیر ـ به نقل از بِشر بن غالب ـ :
امام حسین علیه السلام فرمود: «هر که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد، [باید بداند که] دنیادار را خوب و بد، دوست دارند و هر کس ما را براى خدا دوست بدارد، ما و او در روز قیامت، مانند این دو خواهیم بود» و انگشت اشاره و میانه خود را نشان داد.
1078. الأمالى، طوسى ـ به نقل از بِشر بن غالب ـ :
امام حسین علیه السلام فرمود: «هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد، من و او، این چنین بر پیامبرمان صلى الله علیه و آله وارد خواهیم شد» و دو انگشت خود را به هم چسباند، و [افزود]: «و هر که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد، [بداند که] دنیا نیکوکار و بدکار را در بر مى گیرد».
1079. المحاسن ـ به نقل از بشر بن غالب اسدى ـ :
حسین بن على علیه السلام برایم روایت کرد و فرمود: «اى بشر بن غالب! هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز به خاطر خدا نباشد، [در روز قیامت،] ما و او، مانند این دو، وارد مى شویم» و دو انگشت اشاره اش را به موازات هم قرار داد، و [افزود]: «و هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز براى دنیا نباشد، [باید بداند که] هر گاه برپا کننده عدالت قیام کند، دادگرى او شامل نیکوکار و بدکار خواهد شد».
1080. أعلام الدین:
امام حسین علیه السلام فرمود: «سخن، مختصر کنم: هر کس ما را دوست بدارد، نه به خاطر قرابتى که میان ما و اوست و یا به خاطر خوبى و احسانى که به او کرده ایم، بلکه فقط به خاطر خدا و پیامبر او ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما مانند این دو، وارد خواهد شد» و دو انگشت اشاره خود را به هم نزدیک نمود.
1081. امام زین العابدین علیه السلام:
سخن، کوتاه کنم: هر کس ما را دوست بدارد، ولى نه به خاطر آن که از قِبَل ما به دنیایى برسد و دشمن ما را دشمن بدارد، ولى نه به سبب کینه اى که میان آن دو است، روز قیامت، به همراه محمّد صلى الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام و على علیه السلام به پیشگاه خدا وارد مى شود.
1082. تفسیر العیّاشى ـ به نقل از بُرید بن معاویه عجلى ـ :
در خدمت امام باقر علیه السلام بودم که مردى بر او وارد شد که با پاى پیاده از خراسان آمده بود. او دو پاى خود را که پوست انداخته بود، نشان داد و گفت: به خدا سوگند که مرا چیزى جز محبّت شما اهل بیت، از خراسان به این جا نکشاند.
امام باقر علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، اگر حتّى سنگى، ما را دوست داشته باشد، خداوند، او را با ما محشور مى کند. مگر دین، چیزى جز محبّت است».
1083. الکافى ـ به نقل از یوسف بن ثابت بن ابى سعیده ـ :
آنان هنگامى که بر امام صادق علیه السلام وارد شدند، گفتند: ما شما را فقط به خاطر خویشاوندى با پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و به خاطر حقّى که خداوند عز و جل برایتان واجب نموده است، دوست مى داریم. ما شما را براى این دوست نمى داریم که از قِبَلتان به دنیایى برسیم؛ بلکه فقط به خاطر خدا و قیامت و براى این که هر یک از ما دینش را درست کرده باشد، دوست داریم.
امام صادق علیه السلام فرمود: «راست مى گویید. راست مى گویید» و سپس فرمود: «هر که ما را دوست داشته باشد، در روز قیامت، این چنین، با ما خواهد بود» و دو انگشتِ اشاره اش را در کنار هم گذاشت.
1084. الکافى ـ به نقل از حَکَم بن عُتَیبه ـ :
من در خدمت امام باقر علیه السلام بودم و اتاق از جمعیت، پر بود. ناگاه پیرمردى تکیه زنان بر عصاى خود آمد و جلوى در اتاق ایستاد و گفت: سلام بر تو ـ اى پسر پیامبر خدا ـ و رحمت خدا و برکات او بر تو باد! و ساکت شد. امام علیه السلام جواب داد: «و بر تو باد سلام و رحمت خدا و برکات او!».
سپس پیرمرد، رو به جمعیت داخل اتاق کرد و گفت: سلام بر شماها! و خاموش شد، تا این که آن جمعیت، همگى جواب سلام او را دادند. آن گاه رو به امام باقر علیه السلام کرد و گفت: اى پسر پیامبر خدا! خدا مرا فدایت کند! مرا نزدیک خود بنشان؛ زیرا ـ به خدا سوگند ـ من شما و دوستداران شما را دوست دارم. به خدا سوگند، من شما و دوستداران شما را براى طمع در دنیا دوست ندارم. به خدا سوگند، من از دشمن شما نفرت دارم و از او بیزارم. به خدا سوگند، نفرت و بیزارى من از او، به خاطر این نیست که میان من و او، کینه و عداوتى باشد. به خدا سوگند، من آنچه را شما حلال شمارید، حلال مى شمارم و آنچه را شما حرام بدانید، حرام مى دانم و منتظر امر (حکومتِ) شما هستم. فدایت شوم! آیا با چنین وضعى، براى من امید [رستگارى و نجات] دارى؟
امام باقر علیه السلام فرمود: «جلوتر بیا. جلوتر بیا» ، تا این که او را پهلوى خود نشاند. سپس فرمود: «اى پیر! مردى نزد پدرم على بن الحسین آمد و از او همین سؤال را کرد که تو از من پرسیدى و پدرم به او فرمود: تو اگر از دنیا بروى، بر پیامبر خدا و بر على و حسن و حسین و على بن الحسین، وارد خواهى شد و قلبت شاد و دلت خنک و دیدگانت روشن خواهد شد و آن گاه که نفَست به این جا [و با دست خود به گلویش اشاره فرمود] رسد، کرام الکاتبین با شور و شادى به استقبالت خواهند آمد و اگر زنده بمانى، شاهد چیزى (قیام قائم و حکومت اهل بیت) خواهى بود که خداوند، با آن، دیدگانت را روشن مى گرداند و با ما در عالى ترین مراتب خواهى بود».
پیرمرد گفت: چه فرمودى، اى ابو جعفر؟
امام علیه السلام، سخن خود را برایش تکرار کرد. پیرمرد گفت: اللّه اکبر، اى ابو جعفر! اگر از دنیا بروم، بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و بر على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام وارد خواهم شد و دیدگانم روشن و قلبم شاد و دلم خنک خواهد گشت و آن گاه که نفَسم به این جا رسد، کرام الکاتبین با شور و شادى به استقبالم خواهند آمد و اگر زنده بمانم، شاهد چیزى خواهم بود که خداوند به سبب آن، چشم مرا روشن مى گرداند و با شما در عالى ترین مراتب خواهم بود؟!
پیرمرد سپس با آواى بلند گریست و هِق هِق کنان اشک ریخت، تا جایى که به زمین چسبید. حاضرانِ در خانه نیز با دیدن حال پیرمرد، بلندبلند گریستند و هق هق کنان اشک ریختند. امام باقر علیه السلام پیش آمد و با انگشت خود، اشک هاى او را از پلک هایش پاک مى کرد و به زمین مى ریخت.
پیرمرد سپس سرش را بلند کرد و به امام علیه السلام گفت: اى پسر پیامبر خدا! فدایت شوم! دستت را به من بده.
امام علیه السلام دست خود را به او داد. پیرمرد، آن را بوسید و بر دیده و گونه خود نهاد. سپس پیراهن خود را از روى شکم و سینه اش کنار زد و دست امام علیه السلام را بر شکم و سینه خود نهاد و آن گاه برخاست و خداحافظى کرد و رفت.
امام باقر علیه السلام به پشت سر او نگاه مى کرد. سپس رو به جمعیت نمود و فرمود: «هر که دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند، به این مرد بنگرد».
من در عُمرم مجلس اندوهى مانند آن مجلس ندیدم.
1) مقصود، قهرمانِ یاد شده در آیات 20 تا 27 از سوره «یاسین» (مؤمن آل فرعون) است که خداوند، میان ایمان آوردنش و دعوتش از مردم و ورودش به بهشت، هیچ فاصله اى حتّى شهادتش را ذکر نمى کند.