990. الأمالى، طوسى ـ به نقل از امام صادق علیه السلام از پدرش، از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ :
بادیه نشینى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: اى پیامبر خدا! آیا بهشت، بهایى دارد؟
فرمود: «آرى».
گفت: بهایش چیست؟
فرمود: «کلمه لا إله إلّا اللّه که بنده صالح، آن را از روى اخلاص بگوید».
گفت: اخلاصِ آن چیست؟
فرمود: «عمل کردن به آنچه براى آن فرستاده شده ام و دوست داشتن اهل بیت من».
گفت: دوست داشتن اهل بیت شما، از حقوق این کلمه است؟
فرمود: «آرى؛ دوست داشتن آنان، بزرگ ترین حقّ آن است».
991. امام على علیه السلام:
لا إله إلّا اللّه، شروطى دارد که من و فرزندانم از جمله شروط آن هستیم.
992. التوحید ـ به نقل از اسحاق بن راهویه ـ :
هنگامى که امام رضا علیه السلام به نیشابور رسید و خواست که آن جا را به قصد رفتن به نزد مأمون ترک گوید، راویان حدیث، گِردش را گرفتند و گفتند: اى پسر پیامبر خدا! از پیش ما مى روى و برایمان حدیثى که از محضرتان فیضى ببریم، نمى گویى؟!
امام علیه السلام که در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: «از پدرم موسى بن جعفر شنیدم که مى فرماید: از پدرم جعفر بن محمّد شنیدم که مى فرماید: از پدرم محمّد بن على شنیدم که مى فرماید: از پدرم على بن الحسین شنیدم که مى فرماید: از پدرم حسین بن على بن ابى طالب شنیدم که مى فرماید: از پدرم امیر مؤمنان على بن ابى طالب شنیدم که مى فرماید: از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرماید: از جبرئیل شنیدم که مى فرماید: از خداوند عز و جل شنیدم که مى فرماید: [کلمه] لا إله إلّا اللّه، حصار من است و هر کس وارد حصار من شود، از عذابم در امان است».
چون شتر به راه افتاد، امام علیه السلام با صداى بلند به ما فرمود: «امّا این، شرط هایى دارد و من، از شرط هاى آن هستم».