قرآن
«و هیچ نفْسى، جز به اجازه خداوند نمى میرد، [و خداوند، مرگ را] به عنوان سررسیدى معیّن [مقرّر کرده است]. و هر که پاداش دنیا بخواهد، از آن به او مى دهیم و هر که پاداش آخرت بخواهد، از آن به او مى دهیم. زودا که سپاس گزاران را پاداش دهیم».
«مى گویند: اگر ما را در این کار، اختیارى بود [و وعده ی پیامبر واقعیت داشت]، در این جا کشته نمى شدیم. بگو: اگر شما در خانه هاى خود هم بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده بود، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاه هایشان مى رفتند و [اینها] براى این است که خداوند، آنچه را در دل هاى شماست، [در عمل] بیازماید و آنچه را در قلب هاى شماست، امتحان نماید، و خدا به راز سینه ها آگاه است».
«و خدا شما را از خاکى آفرید، سپس از آبى (نطفه اى). آن گاه شما را جفت جفت گردانید. و هیچ مادینه اى بار نمى گیرد و بار نمى نهد، مگر به علم او، و هیچ سال خورده اى عمر دراز نمى یابد و از عمرش کاسته نمى شود، مگر آن که در نوشته اى [مندرج] است. در حقیقت، این [کار] براى خدا آسان است».
حدیث
8. امام زین العابدین علیه السلام – در باره ی آفرینش خَلق به وسیله خداوند -: آفریدگان را به قدرت خود ابداع کرد… و از روزىِ خود براى هر زنده جانى از آنها، توشه اى معیّن و قسمت شده قرار داد، آن سان که هیچ کس نتواند از آن که افزونش داده، چیزى بکاهد و بر آن که اندکش داده، چیزى بیفزاید.
سپس براى هر یک از آنها در زندگى، اجلى موقّت نهاد و مدّتى محدود قرار داد که با روزهاى عمرش به سوى آن، گام بر مى دارد و با گذشت سال هاى زندگى اش، به آن اجل، نزدیک مى شود، تا آن گاه که به پایان خطّش برسد و روزهاى عمرش را کامل گرداند، که [خداوندْ] او را به سوى آنچه بدان فرایَش خوانده است، ببرد: به پاداش فراوانش، یا کیفرى که از آن بر حذرش داشته بود.
9. الخرائج و الجرائح – به نقل از على بن زید -: من در عسکر (سامرّا) بودم که پسرم احمد در بغداد بیمار شد. به ابو محمّد (امام عسکرى علیه السلام) نامه اى نوشتم و از ایشان خواستم که [براى سلامت فرزندم] دعا کند.
پس، از جانب ایشان دست خطّى آمد که: «آیا على نمى داند که هر اجلى، مدّتى معیّن دارد؟» و پسرک مُرد.