احادیث فصل سوم این بخش، بر این تأکید دارند که اجل، دژ محکمى است که حراست انسان را بر عهده دارد و این دژ براى پاسدارى از جان انسان، کافى است.
در این باره دو مسئله قابل طرح است:
یک. کدام نوع اجل، از انسان حراست مى کند؟
دو. اگر بپذیریم که اجل، نگهبانِ انسان است، چه نیازى به پیشگیرى از بیمارى هاى خطرناک، و حفاظت در برابر دشمنان خواهد بود، چنان که امام على علیه السلام اجازه نمى داد کسى از او پاسدارى نماید؟
پاسخ سؤال نخست، این است که اجل، چه موقوف و چه محتوم آن، مى تواند نگهبان انسان باشد؛ زیرا در اجل محتوم، انسان تا به آن نقطه نرسد، براى ادامه ی زندگى فرصت دارد، و در اجل معلَّق (موقوف)، تا معلَّقٌ علیه تحقّق نیابد، اجلِ انسان فرا نخواهد رسید.
پاسخ سؤال دوم نیز این است که مبارزه با بیمارى ها و حفاظت در برابر دشمنان، بى تردید براى پیشگیرى از اجل معلَّق، ضرورى است و آنچه از امام على علیه السلام در باره ممانعت از حراست ایشان نقل شده، به دلیل آن است که مى دانستند چگونه شهید مى شوند(1) و قابل تسرّى به افراد معمولى نیست.
1) ر. ک: دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام: ج 7 ص 331 (بخش هشتم / فصل چهارم / چرا امام علیه السلام، خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟).