ممکن است کسى بگوید: احادیث شکیبایى بر انحصارطلبى حکمرانان، از باب تقیّه و عدم قدرت بر نهى از منکر و مبارزه با ظالم، صادر شده اند. بنا بر این، نمى توان قاطعانه آنها را رد کرد.
پاسخ این سخن، آن است که:
اوّلاً: احادیث شکیبایى بر استئثار، مطلق است و از همین رو، فتواى فقهایى که آنها را پذیرفته اند – همان طور که پیش از این گذشت – مقیّد به عدم قدرت نیست. این فقها به طور مطلق، فتوا به عدم جواز قیام علیه زمامداران جائر داده اند.
ثانیا: احکام تقیّه اى، تنها در حوزه ی موضوع خود، معنا پیدا مى کنند؛ امّا احادیث مذکور، مسلمانان را تا قیامت از مبارزه نهى کرده اند.
ثالثاً: مشروعیت تقیّه، براى حفظ اساس دین است و تقیّه، در جایى که اساس و فلسفه ی دین را تهدید مى کند، حرام است، چنان که پیامبر خدا فرمود:
إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِى اُمَّتى فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ، فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللهِ!(1)
هر گاه، بدعت ها در میان امّتم ظاهر گشت، عالِم باید علمش را آشکار کند و هر کس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد!
1) الکافى: ج 1 ص 54 ح 2، منیة المرید: ص 187، دعائم الإسلام: ج 1 ص 2، الغیبة، طوسى: ص 64، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 113، بحار الأنوار: ج 57 ص 234.