جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جامعیت

زمان مطالعه: 4 دقیقه

قرآن، در حوزه ی رسالت خود، جامع است و از بیان هیچ چیزى که در هدایت انسان

نقش داشته باشد، فرو گذار نکرده است:

«تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَىْ ءٍ.(1)

تبیین کننده ی هر چیزى است».

گذشته از آیات قرآنى، پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیاى ایشان نیز بر این موضوع، شهادت داده اند. بزرگ ترین قرآن شناس، یعنى پیامبر خدا – که گیرنده ی وحى است -، در حدیثى، در باره ی جامعیّت این کتاب آسمانى، چنین مى فرماید:

هُوَ الدَّلیلُ یَدُلُّ عَلَى السَّبیلِ، وَ هُوَ کِتابُ تَفصیلٍ وَ بَیانٍ وَ تَحصیلٍ، هُو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ، وَ لَهُ ظَهرٌ وَ بَطنٌ، فَظاهِرُهُ حُکمُ اللهِ وَ باطِنُهُ عِلمُ اللهِ تعالى، فَظاهِرُهُ وَثیقٌ، وَ باطِنُهُ عَمیقٌ، لَهُ تُخومٌ، وَ على تُخومِهِ تُخومٌ، لا تُحصى عَجائبُهُ وَ لا تُبلى غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الهُدى وَ مَنارُ الحِکمَةِ، وَ دلیلٌ علَى المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ النَّصَفَةَ.(2)

قرآن، ره نمایى است که راه را نشان مى دهد. قرآن، کتاب تفصیل و روشنگرى و تحصیل [حقایق] است. جداکننده ی میان حق و باطل است و شوخى بردار نیست. ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش حکم [و دستور] خداست و باطنش علم خداوند متعال. پس ظاهر آن، محکم و استوار است و باطنش ژرفایى دارد و ژرفایش نیز ژرفایى دارد. شگفتى هایش بى شمارند و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمى شوند. چراغ هاى هدایت و پرتوگاه هاى حکمت، در قرآن اند. و براى کسى که انصاف داشته باشد، راه نمایى به سوى معرفت و شناخت است.

امیر مؤمنان علیه السلام – که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله آشناترین انسان با معارف والا و سازنده ی کتاب الهى است -، در حدیثى، قرآن را چنین توصیف فرموده است:

ثُمَّ أنزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ نوراً لا تُطفَأُ مَصابیحُهُ، وَ سِراجاً لا یَخبو تَوقُّدُهُ، وَ بَحراً لا یُدرَکُ تَعرُهُ، وَ مِنهاجاً لا یُضِلُّ نَهجُهُ، وَ شُعاعاً لا یُظلِمُ ضَوؤُهُ، وَ فُرقاناً لا یَخمَدُ

بُرهانُهُ، و تِبیانا لا تُهدَمُ أرکانُهُ، وَ شِفاءً لا تُخشى أسقامُهُ، وَ عِزّا لا تُهزَمُ أنصارُهُ، وَ حَقّا لا تُخذَلُ أعوانُهُ.

فَهُوَ مَعدِنُ الإیمانِ وبُحبوحَتُهُ، و یَنابیعُ العِلمِ و بُحورُهُ، و رِیاضُ العَدلِ و غُدرانُهُ، و أثافِىُّ الإِسلامِ و بُنیانُهُ، و أودِیةُ الحَقِّ و غیطانُهُ، و بَحرٌ لا یَنزِفُهُ المُستَنزِفونَ، و عُیونٌ لا یُنضِبُها الماتِحونَ، و مَناهِلُ لا یَغیضُها الوارِدونَ، و مَنازِلُ لا یَضِلُّ نَهجَها المُسافِرونَ، و أعلامٌ لا یَعمى عَنها السّائِرونَ، و آکامٌ لا یَجوزٌ عَنها القاصِدونَ.

جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ العُلَماءِ، و رَبیعاً لِقُلوبِ الفُقَهاءِ، و مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ، و دَواءً لَیسَ بَعدَهُ داءٌ و نوراً لَیسَ مَعَهُ ظُلمَةٌ، و حَبَلاً وَثیقا عُروَتُهُ، و مَعقِلاً مَنیعا ذِروَتُهُ، و عِزّا لِمَن تَوَلاّهُ، و سِلماً لِمَن دَخَلَهُ، و هُدىً لِمَنِ ائتَمَّ بِهِ، و عُذراً لِمَنِ انتَحَلَهُ، و بُرهاناً لِمَن تَکَلَّمَ بِهِ، و شاهِداً لِمَن خاصَمَ بِهِ، و فَلجاً لِمَن حاجَّ بِهِ، و حامِلاً لِمَن حَمَلَهُ، وَ مَطِیَّةً لِمَن أعمَلَهُ، و آیَةً لِمَن تَوَسَّمَ، و جُنَّةً لِمَنِ استَلأَمَ، و عِلماً لِمَن وَعى، و حَدیثاً لِمَن رَوى، و حُکماً لِمَن قَضى.(3)

سپس کتاب را بر او فرو فرستاد، و آن، نورى است که چلچراغ هایش خاموش نمى شوند. چراغى است که شعله اش فروکش نمى کند. دریایى است که به ژرفایش نمى توان رسید. شاه راهى است که پیمودنش [آدمى را] به گم راهى نمى کشانَد. شعاعى است که پرتو آن، به تاریکى نمى گراید. فرقانى (/ سنجه اى براى حق و باطل) است که بُرهانش، خاموش [و باطل] نمى گردد. بناى روشنگرى است که ارکانش، فرو نمى ریزند. درمانى است که بیم بازگشت بیمارى ها در آن نمى رود. قدرتى است که هوادارانش شکست نمى خورند و حقّى است که یارانش، تنها و بى یاور، گذاشته نمى شوند.

پس قرآن، معدن ایمان و کانون آن است، و چشمه هاى دانش و دریاهاى آن، و بوستان هاى عدل و آبگیرهاى آن، و پایه هاى اسلام و بنیان آن، و درّه هاى حق و

دشت هاى آن است. دریایى است که هر چه از آن آب بر دارند، آبش تمام نمى شود، و چشمه هایى است که هر اندازه از آنها آب بکشند، خشک نمى شوند. آبشخورهایى است که هر اندازه وارد شوندگان از آنها بنوشند، آبشان کاستى نمى گیرد، و منزلگاه هایى است که مسافران، راه آنها را گم نمى کنند، و نشانه هایى است که از چشم رهپویان، پوشیده نمى مانند، و پُشته هایى است که روندگان، نمى توانند از آنها بگذرند.

خداوند، آن را سیراب کننده ی عطشِ دانشوران، و بهارِ دل هاى دانایان، و شاه راه نیکان قرار داده است، و دارویى که پس از آن، دردى نمى ماند، و نورى که هیچ تاریکى اى با آن نیست، و ریسمانى که گِره هایش استوار است، و قلعه اى که ستیغ آن، بلند [و دست نایافتنى] است، و براى کسى که آن را حامى خویش گیرد، [مایه ی] عزّت [و قدرت]، و براى کسى که به آن وارد شود، [مایه ی] سلامت، و براى کسى که از آن پیروى کند، هدایت، و براى کسى که خود را به آن نسبت دهد، عذر، و براى کسى که با آن سخن گوید، برهان، و براى کسى که به وسیله ی آن ستیزه کند، گواه، و براى کسى که با آن استدلال کند، [مایه ی] پیروزى، و براى کسى که به آن عمل کند، نگه دارنده، و براى کسى که آن را به کار وا دارد، مَرکب، و براى کسى که نشانه جوید، نشانه، و براى کسى که سپر بخواهد، سپر، و براى کسى که فرا بگیرد، دانش، و براى کسى که روایت کند، خبر، و براى کسى که داورى کند، حُکم.


1) نحل: آیه 89.

2) النوادر، راوندى: ص 143 ح 197.

3) نهج البلاغة: خطبه 198، بحار الأنوار: ج 92 ص 21 ح 21.