قرآن
«و به راستى که ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مَرکب ها] بر نشاندیم و از پاکیزه ها به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود، برترىِ آشکار دادیم».
حدیث
66. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در باره ی این سخن خداوند عز و جل: «و به راستى که ما، فرزندان آدم را گرامى داشتیم» ـ: این گرامیداشت، غذا خوردن [انسان] با انگشتان است.
67. امام زین العابدین علیه السلام: «و به راستى که ما، فرزندان آدم را گرامى داشتیم»، مى گوید: فرزندان آدم را بر دیگر آفریده ها برترى دادیم. «و آنان را در خشکى و دریا بر نشاندیم»، مى گوید: بر تَر و خشک. «و از پاکیزه ها به ایشان روزى دادیم»، مى گوید: از همه ی میوه جات [و محصولات] پاکیزه. «و ایشان را برترى دادیم»، مى گوید: همه ی چارپایان و پرندگان با دهانشان مى خورند و مى آشامند و با دست خود، غذا و آب را به طرف دهانشان نمى برند. تنها آدمیزاد است که خوراک خود را با دستش به دهانش مى برد، و این، برترى است.
68.امام باقر علیه السلام ـ در باره این سخن خداوند متعال: «و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود، برترىِ آشکار دادیم» ـ: همه ی جانداران، ناایستا آفریده شده اند، بجز انسان که ایستا آفریده شده است.
69.امام هادى علیه السلام ـ در نامه ی ایشان در پاسخ اهل جبر و تفویض ـ: سخن در این باره را با گفته ی [امام] صادق علیه السلام آغاز مى کنیم که فرمود: «نه جبر است و نه تفویض؛ بلکه مقامى (چیزى) است میان این دو، و آن، عبارت است از: سلامت آفرینش، باز بودن راه، مهلت داشتن در وقت، توشه داشتن مانند دارا بودن مرکب، و علّت برانگیزنده ی فاعل بر فعلش…».
اینها پنج چیزند که [امام] صادق علیه السلام همه ی امتیازات را در آنها جمع کرده است و هر گاه بنده، یکى از اینها را کم داشته باشد، بر حَسَب آن، تکلیف از او بر کنار است.
پس [امام] صادق علیه السلام اصلى را که مردم باید در پى شناخت آن باشند، خبر داده است… و من، به خواست خدا، این پنج چیز را با شواهدى از قرآن و بیان، توضیح مى دهم:
توضیح «سلامت آفرینش»: سخن [امام] صادق علیه السلام، معنایش برخوردارى انسان از آفرینش کامل و حواسّ کامل و ثبات عقل و تشخیص، و زبان گویاست. و این است معناى سخن خداوند که: «ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا بر نشاندیم. و از پاکیزه ها به ایشان روزى دادیم و آنان را بر بسیارى از آفریده هاى خود، برترىِ آشکار دادیم». خداوند عز و جل خبر داده است که آدمیان را به واسطه ی تشخیص خِرد و گویایى، بر دیگر آفریدگانش از چارپایان و درندگان و آبزیان و پرندگان و هر جنبنده اى که حواسّ آدمیان آن را درک مى کند، برترى داده است، و این، سخن اوست که: «هر آینه، انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم». و سخن اوست که: «اى انسان! چه چیز، تو را بر پروردگار بزرگوارت، گستاخ کرده است؛ همان کس که تو را آفرید، [اندام] تو را درست کرد و [آن گاه] تو را سامان بخشید و به هر صورتى که خواست، تو را ترکیب کرد؟»، و در آیات بسیار [دیگرى].
پس نخستین نعمتى که خدا به انسان بخشید، خِرد سالم بود و به واسطه ی کمال خِرد و بیان روشن، او را بر بسیارى از آفریدگانش برترى داد؛ چرا که هر جنبنده اى بر پهنه ی زمین به حواسّ خود متّکى است و ذاتى کامل دارد؛ امّا آدمیان را به سبب گویایى (قوّه ی ناطقه) بر دیگر آفریدگان که [تنها] با حواسّ خود ادراک مى کنند، برترى بخشید. و براى همین قوّه ناطقه است که خداوند، آدمیزاد را بر دیگر آفریدگان، مسلّط کرد تا بدان جا که امر و نهى کننده گشته است و دیگران، مسخّر اویند، چنان که خداوند فرمود: «این گونه آنها (بهایم) را براى شما رام کرد تا خدا را به [پاس] آن که شما را هدایت نمود، به بزرگى یاد کنید» و فرمود: «و او کسى است که دریا را مسخّر گردانید تا از آن، گوشت تازه بخورید و پیرایه اى که آن را مى پوشید، از آن بیرون آورید» و فرمود: «چارپایان را براى شما آفرید. در آنها براى شما [وسیله ی] گرمى و سودهایى است و از آنها مى خورید. و در آنها براى شما زیبایى است، آن گاه که [آنها را] از چراگاه بر مى گردانید و هنگامى که به چراگاه مى برید، و بارهاى شما را به شهرى مى برند که جز با مشقّت بدن ها نمى توانستید بدان برسید».
پس بدین سبب، خداوند، انسان را به پیروى از فرمانش و به طاعتش فرا خواند؛ چرا که به واسطه ی خلقت درست و کامل او و کمال نطق و شناختى که به او داد، وى را امتیاز بخشید، و قبل از آن، به آدمیان، توان انجام دادن تکالیف بندگى را بخشید، آن جا که مى فرماید: «پس تا مى توانید، از خدا پروا کنید و بشنوید و فرمان ببرید» و مى فرماید: «خدا، بر هیچ کس، جز به اندازه ی توانش تکلیف نمى کند» و مى فرماید: «خدا، بر هیچ کس، جز [به قدر] آنچه به او داده است، تکلیف نمى کند»، و در بسیارى آیات [دیگر].
بنا بر این، هر گاه یکى از حواسّ بنده را از او بگیرد، کار [و تکلیف مرتبط با] آن اندام حسّى را از او بر مى دارد. براى مثال مى فرماید: «بر نابینا ایرادى نیست، و بر لَنگ، ایرادى نیست» تا پایان آیه. پس، از کسى که این اوصاف را داشته باشد، وظیفه ی جهاد و همه ی کارهایى را که جز با این اندام ها انجام نمى پذیرد، برداشته است. همچنین حج و زکات را بر توانگر، واجب فرموده ـ چون استطاعت (توان) آنها را به او داده است ـ و بر تهى دست، حج و زکاتى واجب نکرده است. مى فرماید: «براى خدا، حجّ آن خانه، بر عهده ی مردم است؛ [البتّه بر] کسى که توان رفتن به آن را داشته باشد»، و در باره ی ظِهار(1) مى فرماید: «و [بر] کسانى که زنانشان را ظَهار مى کنند، سپس از آنچه گفته اند، پشیمان مى شوند، آزاد کردن بنده اى است» تا آن جا که مى فرماید: «و هر که نتواند [بنده آزاد کند]، باید شصت بینوا را خوراک دهد». همه ی اینها دلیل بر آن است که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ، بندگانش را مکلّف نساخته، مگر به چیزى که توان انجام دادن آن را بدیشان داده است و آنها را نهى کرده از مثل اینها [که در این آیه یاد شده اند]. این است معناى درست آفرینش.
70.امام على علیه السلام ـ در دیوان منسوب به ایشان ـ:
دواى تو در وجود خود توست و تو نمى دانى
و درد تو از توست و تو نمى بینى.
تو مى پندارى که جسمى خُردى
حال، آن که جهانِ بزرگ تر در [وجود] توست
تو آن کتاب روشنى هستى که
با حروفش نهانش آشکار مى شود.
پس تو را نیازى نیست به بیرون از تو
که [خداوند،] تو را به آنچه [در وجودت] نگاشته شده، آگاه مى سازد.
1) ظِهار، به معناى آن است که مرد با گفتن: «أنتِ عَلَىَّ کَظَهرِ اُمِّى» به همسر خود، او را بر خود حرام نماید. در این صورت، و تا زمانى که کفّاره ندهد، همسرش بر او حلال نمى گردد (ر. ک: مجمع البحرین: ج 2 ص 1148 مادّه «ظهر»)..