جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کلّیات مکارم اخلاقى اهل بیت علیهم السّلام

زمان مطالعه: 11 دقیقه

754. امام على علیه السلام ـ در توصیف پیامبر صلى الله علیه و آله ـ :

پیامبر صلى الله علیه و آله بخشنده ترین، با ظرافت ترین، راستگوترین، نرم خوترین و خوش مشرب ترینِ مردم بود. هر کس در آغازْ او را مى دید، از او مى هراسید و چون با او حشر و نشر مى یافت، محبّت او در دلش رسوخ مى کرد.

755. امام حسن علیه السلام:

از دایى خود، هند بن ابى هاله تمیمى ـ که توصیفگر آراستگى هاى پیامبر صلى الله علیه و آله بود ـ پرسیدم و گفتم: سخن گفتن او را براى من توصیف کن.

گفت: پیامبر صلى الله علیه و آله پیوسته غمگین بود و هماره در اندیشه. آسودگى نداشت و بدون نیاز، سخن نمى گفت. سکوتش طولانى بود. از آغاز تا پایان سخن، دهانش را کاملاً باز نمى کرد و سخنانى فراگیر مى فرمود. کلامَش فصل بود که در آن، نه فزونى دیده مى شد و نه کاستى. نرم خو بود و از خشکى و جسارت، برکنار. نعمت را هر چند ناچیز، بزرگ مى داشت و چیزى از آن را نمى نکوهید. تغییر ذائقه دهندگانِ مدام را نه مى نکوهید و نه مى ستود. دنیا و آنچه در آن است، او را به خشم نمى آورد. چون چیزى مانع حق مى گشت، سر از پا نمى شناخت. هیچ چیز، یاراى خشم او را نداشت تا آن که حق را یارى کند. او براى خود، خشمگین نمى شد و براى خود، چیرگى نمى خواست. هر گاه اشاره مى کرد، با تمام کَفَش اشاره مى کرد و هر گاه شگفت زده مى شد، دست خود را مى گَرداند و هر گاه سخن مى گفت، دست خود را به یکدیگر مى پیوست و شستِ دست چپش را به گودى کف دست راستش مى زد و هر گاه خشمگین مى شد، رویَش را بر مى گرداند و چهره اش را بر مى تافت و هر گاه شاد مى شد، دیدگان خود را بر هم مى گذاشت . بیشتر خنده او لبخند بود و هر گاه لبخند مى زد، دندان هایش چونان دانه هاى تگرگ خودنمایى مى کرد.

756. امام حسین علیه السلام:

از پدرم علیه السلام در باره نشستن او (پیامبر خدا صلى الله علیه و آله) پرسش کردم. پس فرمود: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نمى نشست و بر نمى خاست، مگر آن که ذکرْ بر لب داشت و جایى را به خود اختصاص نمى داد و از این کار نهى مى داشت و هر گاه نزد جماعتى مى رفت، در پایین مجلس مى نشست و به این کار فرمان مى داد. بهره هر یک از هم نشینانش را ادا مى کرد، تا آن جا که هم نشین او فکر نمى کرد کسى نزد پیامبر خدا از او ارجمندتر است. هر که با او هم نشین مى شد یا پىِ کارى را با هم مى گرفتند، پیامبر صلى الله علیه و آله آن قدر شکیبایى مى ورزید تا این که او خود مى رفت. کسى که از ایشان [ بر آوردنِ] حاجتى مى طلبید، ایشان یا نیازش را بر مى آورْد و یا کلامى خوش به او مى گفت. گشاده رویى و اخلاقش همه مردم را در بر مى گرفت و [دیگر] پدر آنها گشته بود و آنها در [دادن و گرفتن] حق، نزد او یک سان بودند. مجلس ایشان، مجلس بردبارى، شرم، شکیبایى و امانتدارى بود و در آن، نه صدایى بلند مى گردید و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، فاش مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر یکدیگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند و بزرگ را احترام مى کردند و بر کوچک، رحم مى آوردند و نیازمند را بر خود ترجیح مى دادند و بیگانه را پاس مى داشتند». [به پدرم] گفتم: شیوه پیامبر صلى الله علیه و آله با هم نشینانش چگونه بود؟

فرمود: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرم خو بود و نه خشن و زمخت. نه فریاد مى کشید و ناسزا مى گفت و نه عیبجویى مى کرد و نه بسیار شوخى مى نمود. در باره آنچه دوست نمى داشت، خود را به غفلت مى زد و دیگران را نه از آن نومید مى ساخت و نه بدان ترغیب مى کرد. سه چیز را از خود، دور کرده بود: لجاجت، پرگویى و آنچه به او مربوط نبود، و سه چیز را از مردم، کنار نهاده بود: هیچ کس را نه مى نکوهید و نه عیب مى کرد و در پى جستن زشتى هاى او نبود. سخنى نمى گفت، مگر در آنچه امید ثوابش را مى بُرد. هر گاه سخن مى گفت، هم نشینانش خاموشى مى گزیدند، تا آن جا که گویى پرنده بر سر ایشان نشسته است و هر گاه پیامبر صلى الله علیه و آله سکوت مى کرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت ایشان کشمکش نمى کردند و اگر کسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن فارغ شود. سخن آنها نزد پیامبر صلى الله علیه و آله، همان سخن نخستین نفر مجلس بود. از آنچه مى خندیدند، او هم مى خندید و از آنچه تعجّب مى کردند، او هم تعجّب مى کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله بر خشک و زمخت سخن گفتنِ غریبه و تقاضاى او شکیبایى مى کرد تا آن که اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هر گاه کسى را دیدید که حاجتى مى طلبد، او را یارى رسانید. پیامبر صلى الله علیه و آله، ستایش را از کسى جز مسلمان حقیقى نمى پذیرفت و سخن کسى را قطع نمى کرد، مگر آن که از حد مى گذراند. پس با نهى یا برخاستن، کلام او را قطع مى کرد».

757. امام صادق علیه السلام:

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از آن هنگام که خداوند عز و جل او را به پیامبرى برانگیخت تا آن هنگام که او را به سوى خود بر گرفت، براى فروتنى در پیشگاه خدا، هرگز لمیده چیزى نخورد و در هیچ مجلسى، دو زانوى خود را در برابر هم نشینش نشان نداد، و هیچ گاه با مردى دست نداد که دستش را از دست او بکشد، مگر آن که آن مرد، دست خود را [عقب] کشد و هرگز کار کسى را با بدى جبران نکرد. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به او فرموده است: «سخن بدِ آنان را به هرچه نیکوترت مى آید، پاسخ گوى» و او نیز چنین کرد و هرگز گدایى را پس نزد. اگر چیزى نزدش بود، مى بخشید و گرنه مى فرمود: «خدا بدو بدهد!». پیامبر صلى الله علیه و آله هرگز به حساب خداوند عز و جل چیزى را نبخشید، مگر آنکه خداوند، آن را اجازه داد و اگر بهشت را هم [به حساب خدا به کسى مى بخشید]، خداوند عز و جل آن را اجازه مى داد.

758. السنن الکبرى، بیهقى ـ به نقل از زید بن ثابت، وقتى به وى گفته شد: براى ما در باره بخشى از اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله سخن بگو ـ :

من همسایه او بودم. هر گاه وحى نازل مى شد، به دنبال من مى فرستاد و من نزد او مى آمدم و وحى را مى نگاشتم. هر گاه یاد دنیا در میان بود، او هم با ما یاد دنیا مى کرد و هر گاه یاد آخرت در میان بود، او هم با ما یاد آخرت مى کرد و هرگاه از خوراک، سخن به میان مى آوردیم، او هم با ما سخن از آن به میان مى آورد. آیا مى خواهید همه آنها را برایتان بگویم؟

759. المغنى عن حمل الأسفار ـ در باره آداب پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ :

نمى شد که در حال نماز، کسى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بنشیند، مگر این که ایشان نمازش را کوتاه مى ساخت و به او روى مى کرد و مى فرمود: «آیا نیازى دارى؟». وقتى از تأمین نیاز او فارغ مى شد ، به نمازش باز مى گشت.

760. سنن أبى داوود ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ :

پیامبر صلى الله علیه و آله در راه، پشت سر همه حرکت مى کرد و ناتوان را یارى مى رساند و پشت سر خود، سوار مى کرد و براى او دعا مى نمود.

761. السنن الکبرى، بیهقى ـ به نقل از ابو اُمامه، از یکى از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله ـ :

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مسلمانان مسکین و ضعیف را که بیمار بودند، عیادت مى نمود و جنازه شان را تشییع مى کرد و هیچ کس جز او بر آنها نماز نمى خواند. زنى درمانده از اهالىِ عوالى،(1) بیمارى اش طولانى شد و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از همسایگانى که به دیدار او مى رفتند، حال آن زن را جویا مى شد و به آنان فرمان داد اگر آن زن از دنیا رفت، به خاکش نسپرند تا این که ایشان بر او نماز بگزارد. شبى این زن در گذشت و او را با جنازه ها ـ یا گفت: به مکان جنازه ها ـ به مسجد پیامبر خدا آوردند تا پیامبر صلى الله علیه و آله، آن گونه که از آنان خواسته بود ـ بر او نماز بگزارد؛ امّا دیدند پیامبر صلى الله علیه و آله پس از نماز عشا خوابیده است و خوش نداشتند پیامبر صلى الله علیه و آله را از خواب بیدار کنند. از این رو، خود بر او نماز گزاردند و او را بردند. چون صبح شد، پیامبر صلى الله علیه و آله از همسایگان آن زن که نزد ایشان بودند، حال آن زن را جویا شد و آنها خبر مرگ او را به پیامبر صلى الله علیه و آله دادند و گفتند که نخواسته اند پیامبر صلى الله علیه و آله را براى او بیدار کنند .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به آنها فرمود: «چرا چنین کردید؟ راه بیفتید».

آنها با پیامبر صلى الله علیه و آله به راه افتادند تا به گور او رسیدند و چنان که براى نماز میّت مى ایستند، پشت سر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به صف ایستادند و پیامبر صلى الله علیه و آله بر آن زن، نماز گزارد.

762. حلیة الأولیاء ـ به نقل از اَنَس ـ :

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مهربان ترین فرد با مردم بود. به خدا سوگند، اِبایى نداشت که در بامدادى سرد، براى برده اى یا کنیزى یا کودکى آب بیاورد تا او دست و رویش را بشوید، و هیچ درخواست کننده اى از ایشان چیزى درخواست نکرد، مگر این که به سخنان او گوش مى داد و از نزد وى نمى رفت، تا آن که او ایشان را ترک کند و هیچ کس دست به طرف پیامبر صلى الله علیه و آله دراز نمى کرد، مگر آن که ایشان آن را مى گرفت و دستش را از دست او نمى کشید تا وقتى که وى دستش را [عقب] بکشد.

763. امام على علیه السلام:

خداوند، کریم و شکیبا و بزرگ و مهربان است و ما را به اخلاق خود، هدایت کرده و دستور داده آنها را فرا ستانیم و مردم را به [ستاندنِ] آن وا داشته است. ما بدون کوتاهى و کاستى، آنها را ادا کرده ایم و بى هیچ نفاقى آنها را جارى ساخته ایم و بدون دروغگویى، آنها را تصدیق کرده ایم و بى هیچ تردیدى آنها را پذیرفته ایم.

764. امام على علیه السلام:

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ناسپاسى مى شد و از کار نیکش سپاس گزارى نمى شد. احسان ایشان، هم قریشى را فرا مى گرفت و هم عرب و هم عجم را، و چه کسى کار نیک و احسانش براى این مردم، بیش از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود؟! ما اهل بیت نیز ناسپاسى مى شویم و از ما سپاس گزارى نمى کنند، و مؤمنان برگزیده هم ناسپاسى مى شوند و احسانشان سپاس گزارى نمى شود.

765. امام على علیه السلام:

ما خاندانى هستیم که فرمان یافته ایم خوراک اطعام کنیم و به مردم عطایا و صله دهیم و هنگامى که مردم خواب اند، نماز بگزاریم.

766. امام حسن علیه السلام:

ما خاندانى هستیم که هر گاه حق را شناختیم، بدان چنگ در مى زنیم.

767. الاحتجاج ـ به نقل از مصعب بن عبد اللّه ـ :

آن گاه که مردم، حسین علیه السلام را احاطه کردند، امام علیه السلام بر اسبش سوار شد و از مردم خواست بدو گوش فرا دهند. او خدا را حمد و ثنا کرد و سپس فرمود: «هان! این حرام زاده فرزند حرام زاده، مرا میان درگیرى و خوارى، مخیّر کرده است. هیهات از من که چنین کنم و هیهات از ما که تن به خوارى بسپاریم! خدا و پیامبر او و مؤمنان و مادران و پدران پاکمان اِبا دارند از این که ما فرمانبرى از پَستان را بر مرگى بزرگوارانه ترجیح دهیم».

768. امام زین العابدین علیه السلام:

خداوند متعال به ما بردبارى و دانش و دلیرى و سخاوت و مِهرِ در دل مؤمنان را ارمغان داده است.

769. علل الشرائع ـ به نقل از ابو بصیر ـ :

به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از تنگ چشمى، [به خدا] پناه مى بُرد؟

فرمود: «آرى، اى ابو محمّد! هر بام و شام. ما نیز از تنگ چشمى به خدا پناه مى بریم. خداوند مى فرماید: «و هر که از بخل خویش در امان مانده باشد، آنان اند که رستگاران اند» «.

770. امام صادق علیه السلام:

ما خاندانى هستیم که هر گاه خیرى در کسى سراغ داشته باشیم، گفته هاى مردم، این خیر را از نظر ما نمى بَرد.

771. الأمالى، صدوق ـ به نقل از حریز بن عبد اللّه یا دیگرى ـ :

جماعتى از جُهینه بر امام صادق علیه السلام وارد شدند. امام علیه السلام از آنها پذیرایى کرد و چون آهنگ رفتن کردند، ایشان براى آنها توشه گذارد و صله و عطایشان داد و به غلامان خود فرمود: «از آنها کناره بگیرید و یارى شان نرسانید».

چون میهمانان از کارشان آسوده شدند، براى خداحافظى خدمت امام علیه السلام رسیدند و به ایشان گفتند: اى فرزند پیامبر خدا! پذیرایى کردى و نیکو میهمان نواختى و بخشش فراوان کردى. آن گاه به غلامانت دستور دادى ما را در [آمادگى براى] رفتن، یارى نرسانند؟!

فرمود: «ما خاندانى هستیم که میهمانانمان را در رفتن از نزد خود، یارى نمى رسانیم».

772. مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است ـ :

به طور کلّى، تکلّف [و رنج پذیرىِ بیهوده]، از اخلاق صالحان و شعار پرهیزگاران نیست، هر گونه که باشد. خداوند به پیامبرش فرمود: «بگو: من از شما مزدى نمى طلبم و من از متکلّفان نیستم». پیامبر صلى الله علیه و آله نیز فرمود: «ما، پیامبران و امانتداران و پرهیزگاران، از تکلّف بیزاریم».

773. الکافى ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ :

مردم مدینه به گرانى و قحطى گرفتار آمدند، تا جایى که ثروتمندان نیز گندم را با جو در مى آمیختند و مى خوردند و [تنها] پاره اى از مواد خوراکى را مى خریدند. امام صادق علیه السلام گندم خوبى داشت که آن را در آغاز سال خریده بود. ایشان به یکى از غلامان خود فرمود: «براى ما قدرى جو بخر و با این گندم در هم آمیز یا آن را بفروش؛ زیرا ما خوش نداریم که خوراک نیکو بخوریم و مردم، خوراک نامرغوب بخورند».

774. امام کاظم علیه السلام ـ به سِندى بن شاهَک که خواستار به عهده گرفتن تکفین ایشان بود ـ :

ما خاندانى هستیم که [هزینه] نخستین حج و کابین زنان و [هزینه] کفنمان، از پاک ترین اموال ماست.

775. امام رضا علیه السلام:

ما خاندانى هستیم که گذشت را از خاندان یعقوب علیه السلام و سپاس گزارى را از خاندان داوود علیه السلام به ارث برده ایم.

776. امام رضا علیه السلام ـ در نامه اش به فضل بن سهل ـ :

جزو دینِ ایشان (امامان علیهم السلام) است پارسایى و خویشتندارى، راستى و صلاح و سختکوشى، بازگرداندن امانتْ به نیکوکار و تبهکار، سجده طولانى، عبادت شبانه، دورى از حرام، انتظار گشایش با شکیبایى، هم نشینىِ شایسته، همسایگىِ شایسته، نیکى کردن، دست از آزار شستن، گشاده رویى، خیرخواهى و گذشت از مؤمنان.

777. امام رضا علیه السلام:

ما خاندانى هستیم که چونان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پیمان خود را بدهىِ خویش مى دانیم.

778. امام رضا علیه السلام:

ما اهل بیت، هنگام خواب، ده خوى داریم: داشتن طهارت، خوابیدن به طرف راست، سى و سه بار تسبیح خدا گفتن، سى و سه بار حمد خدا گفتن، سى و چهار بار تکبیر گفتن، رو به قبله بودن چهره، خواندن سوره حمد و آیة الکرسى و آیه: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» تا پایان آن. هر که چنین کند، بهره خود را از شَبَش بُرده است.

779. الکافى ـ به نقل از عبید بن ابى عبد اللّه بغدادى، از کسى که به او خبر داد ـ :

میهمانى بر امام رضا علیه السلام وارد شد. شب، نزد امام علیه السلام نشسته بود و امام علیه السلام با او سخن مى گفت که چراغ دگرگون شد و مَرد، دست خود را دراز کرد تا آن را درست کند. امام علیه السلام مانع او شد و خود، در درست کردن آن، پیش دستى کرد و سپس به او فرمود: «ما جماعتى هستیم که از مهمانانمان کار نمى کشیم».

780. عیون أخبار الرضا علیه السلام ـ به نقل از ابراهیم بن عبّاس ـ :

هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام با سخنى بر کسى درشتى کند و ندیدم که سخن کسى را قطع کند تا وقتى که گوینده از کلام، فارغ گردد و هیچ کس را در نیازى که توان بر آوردنش را داشت، پس نمى زد و هرگز در حضور کسى، پاى خود را دراز نمى کرد و در برابر هم نشینش تکیه نمى داد و ندیدم که به یکى از وابستگان یا غلامانش دشنام دهد و ندیدم که آب دهان بیندازد و هرگز ندیدم که در خنده خود، قهقهه کند و خنده اش لبخندى بیش نبود. هر گاه تنها مى شد و سفره گسترده مى گشت، وابستگان و غلامان، حتّى دربان و مهترِ اسبان را نیز بر سر سفره مى نشاند.

در شب، کم خواب و بیدارى اش فراوان بود. بیشتر شب ها را تا صبح، زنده مى داشت و فراوان روزه مى گرفت و در سه روز از ماه، روزه را از دست نمى داد و مى فرمود: «این، روزه روزگار است». فراوان احسان مى کرد و پنهانى صدقه مى داد و بیشتر آن در شب هاى تاریک بود. هر که گمان کرد نظیر ایشان را در فضیلت دیده است، باور مکن.

781. امام هادى علیه السلام – در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن زیارت مى کنند ـ :

سخن شما نور و فرمان شما هدایت و سفارش شما تقوا و کار شما خیر و عادت شما احسان و سرشت شما بخشندگى و شأن شما حق و راستى و نرم خویى است.


1) عوالى، به روستاهاى اطراف مدینه از دو میلى تا هشت میلى گفته مى شود.