جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عمل به مقتضاى باور قلبى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

قرآن

«ولى چنین نیست، به پروردگارت سوگند که ایمان نمى آورند، مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه ی اختلاف است، داور گردانند و سپس از حُکمى که کرده اى، در دل هایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند».

«و مى گویند: «به خدا و پیامبر [او] گرویدیم و اطاعت کردیم». آن گاه، دسته اى از ایشان پس از این [اقرار]، روى بر مى گردانند، و آنان مؤمن نیستند. و چون به سوى خدا و پیامبر او خوانده شوند تا میان آنان داورى کند، به ناگاه، دسته اى از آنها روى بر مى تابند. و اگر حق به جانب ایشان باشد، به حال اطاعت به سوى او مى آیند. آیا در دل هایشان بیمارى است، یا شک دارند، یا از آن مى ترسند که خدا و فرستاده اش بر آنان ستم ورزند؟ [نه،] بلکه خودشان ستمکارند. گفتار مؤمنان- وقتى به سوى خدا و پیامبرش خوانده مى شوند تا میانشان داورى کند – تنها این است که مى گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». اینان اند که رستگارند».

حدیث

23. تفسیر ابن کثیر- به نقل از حسن(1)-: هر گاه از مردى که میان او و دیگرى دعوایى بود، خواسته مى شد که [براى داورى] نزد پیامبر صلى الله علیه و آله رود، اگر حق با او بود، مى پذیرفت و مى دانست که پیامبر صلى الله علیه و آله به نفع او حکم خواهد داد، و اگر قصد ظلم [و حق کشى] داشت و از او خواسته مى شد که نزد پیامبر صلى الله علیه و آله رود، نمى پذیرفت و مى گفت: نزد فلانى مى روم.

پس خداوند عز و جل این آیه را فرو فرستاد(2) و پیامبر خدا فرمود: «هر کس میان او و برادرش دعوایى باشد و از وى خواسته شود که به نزد داورى از داوران مسلمان رود و نپذیرد، چنین کسى ظالم است و حق با او نیست».

24. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در پاسخ این پرسش که: ایمان چیست؟-: صبر.

25. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: صبر، نصف ایمان است و یقین، تمام ایمان.

26. امام صادق علیه السلام: ایمان، همه اش کردار است، و گفتار هم برخى از آن کردار است که خداوند در کتاب خود، وجوب آن را بیان فرموده است.

27. امام صادق علیه السلام: هر کس به آنچه خداوند عز و جل فرمان داده، عمل کند، او مؤمن است.

28. امام صادق علیه السلام: ایمان، همان انجام دادن واجبات و دورى کردن از گناهان بزرگ است.

29. الکافى- به نقل از سلام جُعفى-: از امام صادق علیه السلام در باره ی ایمان پرسیدم. فرمود: «ایمان، این است که از خدا فرمانبَرى شود و نافرمانى نشود».

30. امام على علیه السلام: ایمان، خالص گردانیدن عمل است.

31. امام باقر علیه السلام:- هر کس مى خواهد بداند که آیا اهل بهشت است، دوستى ما را به دلش پیشنهاد کند. اگر آن را پذیرفت، او مؤمن است. و هر کس دوستدار ماست، باید آرزومند زیارت قبر حسین علیه السلام باشد، و هر کس زائر حسین علیه السلام باشد، مى فهمیم که او دوستدار ما اهل بیت است و اهل بهشت خواهد بود و هر کس حسین علیه السلام را زیارت نکند، ایمانش ناقص است.

32. امام صادق علیه السلام: ایمان به خدا، جز با برائت از دشمنان خداوند عز و جل تحقّق نمى یابد.

33. امام صادق علیه السلام: مؤمن، مؤمن [واقعى] نیست، مگر آن که در حال خوف و رجا (بیم از خشم خدا و امید به رحمت او) باشد؛ و حال خوف و رجا پیدا نمى کند، مگر آن که با ملاحظه ی آنچه [از آن] مى ترسد و به [آن] امید دارد، عمل کند.

34. کمال الدین- به نقل از ابان بن تغلب-: به امام صادق علیه السلام گفتم: کسى که به امامان، معرفت [و عقیده] داشته باشد، لیکن امام زمان خود را نشناسد، آیا او مؤمن است؟

فرمود: «نه».

گفتم: آیا مسلمان است؟

فرمود: «بله».

35. التوحید- به نقل از عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفی، درباره ی آیه ی: «و [خدا] از آنچه مى کند، بازخواست نمى شود، در حالى که مردمان، بازخواست مى شوند»-: به امام باقر علیه السلام گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! چرا از آنچه می کند، بازخواست نمی شود؟

فرمود: «چون هیچ کارى نمى کند، مگر از روى حکمت و درستى. او بزرگ و باشُکوه و یگانه و چیره بر همه چیز است. پس هر کس در باره ی آنچه خداوند حکم کرده است، کمترین ناراحتى و تردیدى در دلش احساس کند، کافر است، و هر کس به چیزى از افعال او خرده بگیرد، منکر است».

36. امام صادق علیه السلام: «اگر به آنان فرمان مى دادیم که: خود را بکُشید» و کاملاً تسلیم امام باشید «یا» براى خشنودى او «از خانه هایتان خارج شوید، این فرمان را به کار نمى بستند، جز اندکى از آنان. و اگر» مخالفان «آنچه را بدان پند داده مى شوند، به کار مى بستند، قطعا برایشان بهتر و در ثبات قدمشان مؤثّرتر بود».

و در این آیه: «سپس از حکمى که کرده اى» یعنى فرمان ولىّ امر، «در دل هایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند و» در اطاعت از خدا «کاملاً سر تسلیم فرود آورند».

37. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: عدّه اى را چه شده است که با هم سخن مى گویند و چون مردى از خاندان مرا مى بینند، سخن خود را قطع مى کنند؟! به خدا سوگند، ایمان در دل هیچ کس جاى نمى گیرد، مگر آن گاه که آنان (خاندانم) را به خاطر خدا و به واسطه ی خویشى شان با من، دوست بدارند.

38. التوحید- به نقل از اسحاق بن راهویِه-: چون امام رضا علیه السلام به نیشابور رسید و خواست از آن جا به سوى مأمون [در مرو] خارج شود، اهل حدیث نزد ایشان گرد آمدند و گفتند: اى پسر پیامبر خدا! از نزد ما مى روى و حدیثى برایمان نمى گویى که از تو بهره مند شویم؟! امام رضا علیه السلام که در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: «از پدرم موسى بن جعفر شنیدم که مى فرماید: از پدرم جعفر بن محمّد شنیدم که مى فرماید: از پدرم محمّد بن على شنیدم که مى فرماید: از پدرم على بن الحسین شنیدم که مى فرماید: از پدرم حسین بن على بن ابى طالب شنیدم که مى فرماید: از پدرم امیر مؤمنان، على بن ابى طالب شنیدم که مى فرماید: از پیامبر خدا شنیدم که مى فرماید: از جبرئیل شنیدم که مى فرماید: از خداوندِ پرشُکوه شنیدم که مى فرماید: «لا إله إلّا اللّه (توحید)، دژ من است. هر کس به دژ من وارد شود، از عذابم در امان است»».

چون شتر به راه افتاد، امام علیه السلام بانگ زد: «با شروط آن، و من یکى از شروط آن هستم».


1) مقصود، امام حسن علیه السلام یا حسن بَصرى است.

2) مقصود، آیات 47 تا 51 از سوره ی نور است- که گذشت-.