انسان، در سیر تکاملى خود، به تناسب میزان مجاهدت و فرمانبرى او از خداوند متعال و نزدیکى وى به ساحت قرب رُبوبى، مظهر اسما و صفات الهى مى گردد و به تعبیر دیگر، خلیفه و نماینده ی خداوند متعال مى شود و در این موقعیت است که گاه، مسجود ملائکه مى شود و گاه، امام آنها، و حتّى اراده ی او، به اذن خداى متعال، در جهان هستى مؤثّر مى گردد، و به نسبت صعودش به قلّه تکامل، به ولایت تکوینى دست مى یابد، چنان که در حدیث قدسى آمده:
عَبدى أطِعنى أجعَلکَ مِثلى، أنَا حَىٌّ لا أموتُ، أجعَلُکَ حَیّا لا تَموتُ، أنَا غَنِىٌّ لا أفتَقِرُ أجعَلُکَ غَنِیّا لا تَفتَقِرُ، أنَا مَهما أشَأ یَکُن، أجعَلُکَ مَهما تَشَأ یَکُن.(1)
بنده ی من! مرا اطاعت کن تا تو را همانند خودم کنم. من، زنده اى نامیرایم. تو را هم زنده اى نامیرا قرار مى دهم. من، توانگرم و نیازمند نمى شوم. تو را هم توانگرى مى گردانم که نیازمند نشوى. من هر چه بخواهم، همان مى شود. تو را هم چنان قرار مى دهم که آنچه بخواهى، همان شود.
گفتنى است که این حدیث و همچنین آنچه در مصباح الشریعة آمده که: «العُبودِیَّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبوبِیَّةُ؛ عبودیت، جوهرى است که کُنه آن، ربوبیت است»،(2) در منابع حدیثى معتبر وجود ندارد؛ ولى مى توان گفت که مضمون آنها هماهنگ با قرآن و شمارى از احادیث اسلامى است.
بارى! جایگاه انسان کامل، جایگاه خلافت الهى است. در این موقعیت، انسان کامل، به ظاهر با سایر انسان ها تفاوتى ندارد؛ ولى در واقع، قابل قیاس با هیچ کس نیست، چنان که در حدیث نبوى آمده است:
لَیسَ شَىءٌ خَیرٌ مِن ألفٍ مِثلِهِ إلَا الإِنسانُ.(3)
چیزى بهتر از هزار نمونه ی خودش، جز انسان، وجود ندارد.
لا نَعلَمُ شَیئا خَیرا مِن ألفٍ مِثلِهِ، إلَا الرَّجُلَ المُؤمِنَ.(4)
هیچ چیزى را سراغ نداریم که بهتر از هزار نمونه خودش باشد، مگر انسان مؤمن.
ظاهراً مقصود از «مؤمن» و «انسان» در این دو حدیث، انسان کامل و یا انسان در مسیر کمال است و بر این اساس، کلمه ی «هزار» از باب مثال است، نه این که شمار بیشتر از «هزار» مى تواند با انسان کامل برابرى کند.
1) ر. ک: ص 208 ح 206.
2) مصباح الشریعة: ص 536.
3) ر.ک: ص 214 ح 215.
4) ر.ک: ص 214 ح 216.