1010. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
فرزندان خود را دوستدار من و دوستدار اهل بیتم و قرآن، بار آورید.
1011. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
فرزندان خود را با سه خصلت بار آورید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت او و قرآن خواندن؛ زیرا در آن روزى که سایه اى جز سایه خدا نیست، حاملان قرآن به همراه پیامبران و برگزیدگان او در سایه خدا هستند.
1012. علل الشرائع ـ به نقل از ابو زبیر مکّى ـ :
جابر را دیدم که عصازنان در کوى و برزن انصار و در انجمن هاى آنان مى گشت و مى گفت:… اى گروه انصار! فرزندان خود را دوستدار على بار آورید و هر که نپذیرفت، در حال مادر او بیندیشید.
1013. المناقب، ابن شهرآشوب ـ به نقل از ابو زبیر و عطیّه عوفى و جوّاب(1) ـ:)
جابر را دیدم که تکیه زنان بر عصاى خویش در کوچه هاى مدینه و محلّ تجمّع مردم مدینه مى گردد و این خبر را روایت مى کند(2) و سپس مى گوید: اى گروه انصار! فرزندان خود را دوستدار على بار آورید و هر که آن را نپذیرفت، باید در حال مادر او اندیشه کرد.
1014. امام صادق علیه السلام:
اى گروه شیعیان! به فرزندانتان اشعار عبدى(3) را بیاموزید؛ چرا که او بر دین خداست.
1) جوّاب، پسر عبد اللّه تیمى کوفى، فردى درست و راستگو بوده و به ارجا متّهم شده و از طبقه ششم است.
2) این خبر که: «على، بهترین مردم است و هر کسى انکار کند، کفر ورزیده است».
3) ابو محمد سفیان بن مصعب عبدى کوفى، از سرایندگان براى اهل بیت پاک علیهم السلام است که با ولا وشعرش، از نزدیکان آن بزرگواران به شمار مى آید و به خاطر خلوص نیّت و دل بستگى به آنان، در پیشگاهشان مورد قبول است. او در اشعار خود، از مناقب مشهور مولا امیر مؤمنان علیه السلام، فراوان آورده و در تمجید آن امام و نسل پاک و پاکیزه اش، زیاد سخن گفته و در عزا و ماتمشان و رنج و دشوارى هایى که گرفتارش بودند، مرثیه سرایى کرده است. من شعرى در غیر اهل اللّه از او سراغ ندارم… شیخ طوسى، ابو محمّد عبدى را در کتاب رجالش، جزو اصحاب امام صادق علیه السلام به شمار آورده است. از اصحاب امام صادق بودن وى، تنها به خاطر انس وى و یا آمد و شدش با امام علیه السلام و با هم دوره و هم روزگار بودنش با ایشان نبوده است؛ بلکه بهره مندى عبدى از امام، برخاسته از دوستى صمیمانه و خلوص ولا و ایمان بى پیرایه بوده است، تا جایى که امام علیه السلام به شیعیانش توصیه فرمود که شعر او را به کودکانشان بیاموزند. امام علیه السلام در حقّ او فرمود: «شعر عبدى، مطابق دین خدا است»؛ همان گونه که کشّى با سند خود، آن را در کتاب رجالش آورده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «اى شیعیان! شعر عبدى را به کودکان خود بیاموزید که آن، مطابق دین خداست». این دستور امام علیه السلام به وى ـ بر اساس گزارش کشّى در کتاب الرجال ـ که فرموده براى عزادارى زنان در سوگوارى ها شعر بسراید، از صداقت گفتار و درستى روش وى در شعر و بى عیبى معانى شعرش، پرده بر مى دارد. از زادروز تولّد و مرگ عبدى، اطّلاع چندانى در دست نیست و چیزى یافت نشد تا به حدود آن روزها هم پى ببریم، جز روایتى که شنیده شده وى از امام صادق علیه السلام نقل کرده است و همین طور، بودنش با سیّد حمیرى (متولّد 105 و متوفّاى 178 ق) و نیز با ابو داوود مسترق. توجّه به روز تولّد و مرگ ابو داوود مسترق که از عبدى روایت نقل کرده، اِشعار داد که شاعر ما در حدود سال وفات حمیرى در گذشته است. ابو داوود مسترق، بنا بر فهرست نجاشى به سال 231 و یا بنا به گفته رجال النجاشى به سال 230 در گذشته و همان گونه که کشّى گفته، هفتاد سال زیسته است. پس ولادت ابو داوود، بنا به گفته نجاشى به سال 161، و بنا به نظر کشّى به سال 160 بوده و طبعا، سنّ مسترق، زمانى که از عبدى روایت نقل مى کرده، بر حسب روایت، کمتر از وى بوده، و عبدى حدّ اقل تا زمان اواخر عمر حمیرى بوده است. پس آنچه در أعیان الشیعة (ج 1 ص 370) آمده که عبدى در حدود سال 120 از دنیا رفته، یعنى چهل سال قبل از ولادت ابو داوود مسترق ـ که از او روایت کرده ـ، حرف محقّقانه اى نیست (ر. ک: الغدیر: ج 2 ص 290 ـ 328 شرح حال «عبدى کوفى» و احادیثى که در اشعار او آمده است). اینک نمونه هایى از اشعار عبدى که امینى در الغدیر ذکر کرده است: آیا پرسشت از نشانِ خانه ویران یار درد ناخوش عشقت را درمان مى کند؟! و یا سوز دلت را در آن روز که فراق دوست، نزدیک مى شود قطره هاى ریزان اشکت فرو مى نشاند؟! هیهات! عشق برانگیخته را پایان نمى بخشد دورى دوستى که رفته و دیگر باز نمى گردد. اى پیشاهنگ قبیله! چشمان اشکبار قبیله را از آب و گیاه، بى نیاز مى کند. تا آن جا که مى گوید: اى شترسوارى که گام هاى مرکب نیرومندت پهناى دشت را به تقریب و جُنُب (دو نوع از راه سپردن شتر تند و کند) در مى نوردد و در فراز، غزال خوش خط و خال را مى گیرد و در نشیب، شاهین تیزبال را خسته مى کند و بادهاى سهمگین را چون اشتران خسته و رنجور بیابان، پشت سر مى گذارد! درود مرا به قبرى که در نجف است و بهترین انسان از عرب و عجم را در بر دارد، برسان و در آن جا شعار خدایى تو، فروتنى در برابرش باشد و بهترین وصى و داماد بهترین پیامبر را ندا ده. تا آن جا که مى گوید: تو کسى نیستى، مگر برادر و یاور آن [پیامبرِ] راه نما و آشکار کننده حق و ستایش شده کتاب ها[ى آسمانى]. تو همسر پاره تن پیغمبر، زهرایى و تنها نگهبان او و پدر فرزندان بزرگوار اویى؛ فرزندانى که در راه خدا سختکوش اند و از او یارى مى جویند و بدو معتقدند و براى همو کار مى کنند و چنان راه نمایانى هستند که اگر شب دیجور گم راهى، همه جا را فرا گیرد شبروان را بهتر از هر [کوکب و] شهابى راه نمایى مى کنند. از آن روز که مِهر خود را به پاى آنان ریختم مرا رافضى خواندند و این، بهترین لقبى است که بِدان خوانده مى شوم! درود خداى عرش نشین، پیوسته و هماره بر فرزند غم گسار فاطمه باد و بر آن دو فرزندى که یکى به زهر ستم، نابه هنگام در گذشت و آن دیگرى که با گونه خاک آلود به خاک رفت و پس از وى، بر آن عبادت پیشه پارسا، سجّاد و آن گاه بر شکافنده دانش که به غایت طلب، نزدیک شد و سپس بر جعفر و فرزندش موسى و آن گاه بر امام نیکوکار، امام رضا و جوادِ عابدِ کوشا و بر عسکریین و مهدى که قائم آنان و صاحب امر است و جامه هاى پاک و سپیدِ هدایت به تن دارد همو که زمینِ آکنده شده از بیداد را از عدل و داد مى آکند و گم راهان و شرآفرینان را سرکوب مى کند[همو که] پیشواى دلیران بى باک و رزمنده اى است که براى بر کندن گیاهان هرزه به پیکار سرکشان مى رود! نمونه دیگرى از اشعار عبدى که ابن شهرآشوب در المناقب (ج 4 ص 285) آورده است: اى سَروران من! اى فرزندان على! اى آل «طه» و اى آل «صاد»! کیست که با شما برابرى کند شمایانى که نمایندگان خدا در زمین هستید؟! شما ستارگان راه نمایى هستید که خداوند، هر رهجویى را به واسطه آنها راه مى نماید. اگر رهبرى شما نبود، ما گم راه مى شدیم و راه از بیراهه باز شناخته نمى شد. پیوسته عمر خویش را با مِهر شما مى گذرانم و با دشمنان شما دشمنى مى ورزم. توشه اى جز مهر شما ندارم و این، بهترین ره توشه است. مهر شما اندوخته من است که در پهنه قیامت، بِدان تکیه مى کنم. دوستى شما و بیزارى از آن که دشمن شماست، اعتقاد من است.