حاکم در المستدرک از ابن عمر، چنین روایت کرده است:
اُهدِىَ لِرَجُلٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله رَأسُ شاةٍ، فَقالَ: إنَّ أخى فُلانا وَ عِیالَهُ أحوَجُ إلى هذا مِنّا. قالَ: فَبَعَثَ إلَیهِ، فَلَم یَزَل یَبعَثُ بِهِ واحِدا إلى آخَرَ حَتّى تَداوَلَها سَبعَةُ أبیاتٍ حَتّى رَجَعَت إلَى الأَوَّلِ، فَنَزَلَت: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» إلى آخِرِ الآیَةِ.(1)
به یکى از یاران پیامبر خدا، سرِ گوسفندى هدیه داده شد؛ امّا او گفت: برادرم فلانى و خانواده ی او به این از من نیازمندترند. پس، آن را براى او فرستاد. همین طور آن سر گوسفند را یکى براى دیگرى مى فرستاد تا آن که هفت خانه را گشت و به جاى اوّلش باز گشت. در این هنگام، این آیه نازل شد: «و [دیگران را] بر خود، مقدّم مى دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند…».
1) المستدرک على الصحیحین: ج 2 ص 526 ح 3799، تفسیر الآلوسى: ج 28 ص 53، تفسیر القرطبى: ج 18 ص 25، الدرّ المنثور: ج 8 ص 107؛ مشکاة الأنوار: ص 330 ح 1050، تنبیه الخواطر: ج 1 ص 173.