قرآن
«و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام مى کنند [و در دل مى گویند]: ما فقط براى خشنودى خداوند، شما را اطعام مى کنیم. از شما نه پاداشى مى خواهیم و نه سپاسى».
«و هر چند خود، نیازمندى داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح مى دهند، و کسانى که از آزمندىِ نفس خویش در امان مانند، آنان اند که رستگاران اند».
حدیث
582. الکشّاف ـ به نقل از ابن عبّاس، در بیان سبب نزول سوره انسان ـ :
حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند و پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه گروهى به عیادت آن دو رفت. آنها [به على علیه السلام] گفتند: اى ابو الحسن! خوب است که براى فرزندانت نذرى کنى. على و فاطمه و فضّه (کنیز آنها) نذر کردند که اگر حسن و حسین از بیمارى خود بهبود یابند، سه روز روزه بدارند.
حسن و حسین علیهماالسلام از بیمارى شفا یافتند، در حالى که خانواده چیزى نداشت. على علیه السلام از شمعون خیبرىِ یهودى، سه صاع جو قرض گرفت و فاطمه یک صاع آن را آرد کرد و از آن، پنج گرده نان به شمار اعضاى خانواده پخت. آنها نان ها را در پیش روى خود نهادند تا افطار کنند، که ناگهان فقیرى بر در ایستاد و گفت: سلام بر شما، اى اهل بیت نبوّت! من مسکینى از مساکین مسلمانم. مرا اطعام کنید تا خدا شما را از مائده هاى بهشت اطعام کند.
آنها او را بر خود ترجیح دادند و شب را به صبح رساندند، در حالى که تنها آب آشامیده بودند و همچنان در حال روزه، بام را شام کردند. چون هنگام اذان مغرب رسید و آنها نان را در پیش روى خود نهادند تا افطار کنند، یتیمى سر رسید و آنها او را نیز بر خود ترجیح دادند و در روز سوم نیز اسیرى آمد و با او نیز چنین کردند و نان خود را بدو دادند.
چون صبح رسید، على علیه السلام دست حسن و حسین را گرفت و به سوى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به راه افتاد. هنگامى که چشم پیامبر به آنها افتاد ـ که از شدّت گرسنگى همچون جوجه به خود مى لرزند ـ فرمود: «چه قدر بر من ناگوار است آنچه را در شما مى بینم!». پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه آنها حرکت کرد تا نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او را در محرابش یافت که شکمش به پشتش چسبیده بود و دو چشمش فرو رفته بود. پیامبر صلى الله علیه و آله از این منظره ناراحت شد. پس جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمّد! سوره [انسان] را بگیر. خداوند، چنین خاندانى را به تو تبریک مى گوید. آن گاه، سوره [انسان] را براى او خواند.
583. امام صادق علیه السلام ـ در توضیح سبب نزول این سخن خداوند متعال:«و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام مى کنند» ـ :
فاطمه علیهاالسلام مقدارى جو داشت که از آن کاچى فراهم آوردند. چون آن را پختند و براى خوردن در پیش روى خود نهادند، مسکینى بیامد و گفت: خداوند به شما رحم کند! از آنچه خداوند، روزى تان کرده، به ما غذا بدهید.
على علیه السلام برخاست و یک سومِ خوراک را بدو داد. طولى نکشید که یتیمى آمد و گفت: خداوند به شما رحم کند! از آنچه خداوند، روزى تان کرده، به ما غذا بدهید.
على علیه السلام برخاست و یک سومِ خوراک را بدو داد و سپس اسیرى بیامد و گفت: خداوند بر شما رحم کند! از آنچه خداوند، روزى تان کرده، به ما غذا بدهید. على علیه السلام برخاست و یک سومِ باقى مانده خوراک را بدو داد و هیچ کدام، آن خوراک را نچشیدند. پس خداوند سبحان در حقّ آنها این آیه را نازل فرمود، تا «و کوشش شما مقبول افتاده است».
584. امام باقر علیه السلام :«و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش اطعام مى کنند» ، یعنى: با در نظر گرفتن اشتهایشان به آن غذا و گذشتن از آن و بخشیدنش به آنان. «بینوا» ، بینوایى از مسلمانان بود. «یتیم» ، یتیمى از مسلمانان بود و «اسیر» ، اسیرى از مشرکان بود. هر گاه على علیه السلام آنها را اطعام مى کرد، مى فرمود: «ما فقط براى خشنودى خداوند، شما را اطعام مى کنیم. از شما نه پاداشى مى خواهیم و نه سپاسى». به خدا سوگند، این را براى آنها نگفتند و در دلشان پنهان داشتند و خداوند از نهفته هاى دل آنها خبر داده است که آنها مى گفتند: ما از شما پاداشى نمى خواهیم تا با آن، هزینه ما را بپردازید و نه سپاسى که با آن ما را بستایید؛ بلکه ما شما را به خاطر خدا و گرفتن پاداش او، اطعام مى کنیم.
585. مجمع البیان- به نقل از ابن عباس-: علی بن أبی طالب علیه السلام کار آب دادن شب تا صبح نخلستانی را پذیرفت تا در برابر آن، قدری جو بگیرد. چون صبح شد و جو را گرفت، یک سوم آن را آرد کرد و از آن حریره ای فراهم آوردند تا بخورند. چون پختن آن تمام شد، مسکینی آمد و آنها طعام را به او دادند و یک سوم دوم را پختند و چون پختن آن تمام شد، یتیمی آمد و غذا خواست و او را اطعام کردند و سپس یک سوم آخر را پختند و چون پختن آن تمام شد، اسیری از مشرکان آمد و غذا خواست و اینبار، او را اطعام کردند و روزشان را به گرسنگی سپری نمودند.
586. شواهد التنزیل ـ به نقل از ابن عبّاس، در باره آیه شریف: «و هر چند خود، نیازمندی داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح می دهند»- : این آیه در حقّ على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.
587. الأمالى، طوسى ـ به نقل از ابو هریره ـ :
مردى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و از گرسنگى نالید. پیامبر صلى الله علیه و آله، کسى را به خانه هاى همسرانش فرستاد و آنها در پاسخ گفتند: جز آب، در خانه یافت نمى شود. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «چه کسى این مرد را امشب مهمان مى کند؟».
على بن ابى طالب علیه السلام گفت: من، اى پیامبر خدا!
على علیه السلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و گفت: «اى دختر پیامبر خدا! در خانه چه دارى؟».
فاطمه گفت: جز غذاى کودکان، خوراکى نداریم و همان را به میهمانمان مى دهیم.
على علیه السلام فرمود: «اى دختر محمّد! کودکان را بخوابان و چراغ را خاموش کن».
چون صبح شد، على علیه السلام به خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رفت و ایشان را از ماجرا آگاه کرد و طولى نکشید که خداوند، این آیه: «و هر چند خود، نیازمندى داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح مى دهند، و کسانى که از آزمندىِ نفس خویش در امان مانند، آنان اند که رستگاران اند» را نازل نمود.
588. امام باقر علیه السلام:
روزى پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بود و اصحاب ایشان در محضر ایشان نشسته بودند. در این هنگام، على علیه السلام با جامه اى پوسیده که نقاطى از بدن ایشان را مى نمود، آمد و در نزدیکى پیامبر صلى الله علیه و آله نشست. پیامبر صلى الله علیه و آله لحظاتى به او نگریست و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و هر چند خود، نیازمندى داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح مى دهند، و کسانى که از آزمندىِ نفس خویش در امان مانند، آنان اند که رستگاران اند». سپس به على علیه السلام فرمود: «آگاه باش که تو سر و سَرور و پیشواى کسانى هستى که این آیه در باره آنها نازل شده است». سپس فرمود: «کجاست جامه اى که بر تن تو کردم، اى على؟».
على علیه السلام گفت: اى پیامبر خدا! یکى از اصحاب شما نزد من آمد، در حالى که از برهنگى خود و خانواده اش مى نالید. دلم رحم آمد و ترجیح دادم آن را بدو دهم و مى دانم که خداوند، مرا با جامه اى بهتر از آن خواهد پوشاند.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «راست گفتى. جبرئیل براى من خبر آورد که خداوند به جاى آن براى تو در بهشت، جامه اى سبز از استبرق، برگزیده که حاشیه هاى آن از یاقوت و زبرجد است. بهترین پاداش، پاداش پروردگارت است در برابر بخشش و شکیبایى تو بر همین جامه پوسیده. پس مژده باد تو را، اى على!».
على علیه السلام شاد و خوش حال از خبرى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بدو داده بود، باز گشت.
589. تفسیر الثعلبى:
در کتاب ها دیده ام که چون پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آهنگ هجرت کرد، على بن ابى طالب علیه السلام را در مکّه به جانشینى خود نهاد تا قرض هاى ایشان را ادا کند و امانت هایى را که نزد او بود، به صاحبانشان بازگرداند. پیامبر صلى الله علیه و آله شبى که به غار رفت ـ در حالى که خانه را محاصره کرده بودند ـ، به على علیه السلام دستور داد در بستر او بیارَمد و به او فرمود: «بُردِ حضرمىِ سبز مرا بر دوش افکن و به جاى من بخواب، که به خواست خداوند متعال، آسیبى از ایشان به تو نمى رسد». على علیه السلام نیز چنین کرد.
پس خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل وحى کرد که: «من میان شما دو نفر، برادرى بر قرار کردم و عُمر یکى از شما را بیش از دیگرى قرار دادم. کدام یک از شما زندگى را بر مى گزیند؟». هر دو زندگى را برگزیدند. خداوند متعال به آن دو، وحى کرد که: «آیا شما همچون على بن ابى طالب نیستید؟! من میان او و محمّد، برادرى بر قرار کردم و على در بستر محمّد آرمید و خود را فداى او کرد و زندگى او را بر خود ترجیح داد؟! به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید» .
آن دو، فرود آمدند و جبرئیل، در کنار سر پیامبر و میکائیل، در کنار دو پاى ایشان ایستاد. جبرئیل ندا مى داد: «خوشا، خوشا، اى على بن ابى طالب! چه کسى همچون توست که خداوند عز و جل [با او] به فرشتگان مباهات کند؟!» و خداوند به پیامبرش که در راه مدینه بود، این آیه را در شأن على علیه السلام نازل فرمود: «و از میان مردم، کسى است که براى طلب خشنودى خدا جان خویش را فدا مى فروشد».