قرآن
«آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزى در خور یادکرد نبود؟».
«آیا انسان به یاد نمى آورد که ما او را پیش تر آفریدیم، حال آن که چیزى نبود؟».
«[فرشته] گفت: چنین است. پروردگار تو گفت: این [کار] بر من آسان است، و تو را [نیز] پیش تر آفریدم، در حالى که هیچ نبودى».
حدیث
19. امام باقر علیه السلام – درباره ی این سخن خداوند متعال: «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزى در خور یادکرد نبود؟» ـ: در علم [خدا] درخور یادکرد بود و در آفرینش، در خور یادکرد نبود.
20.امام صادق علیه السلام – درباره ی این سخن خداوند متعال: «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزی در خور یاد کرد نبود؟» -: وجود تقدیری داشته؛ امّا وجود تکوینى نداشته است.
21.المحاسن ـ به نقل از حمران ـ: از امام باقر علیه السلام درباره ی این سخن خداوند عز و جل: «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزى درخور یادکرد نبود؟» پرسیدم. فرمود: «چیزى بوده؛ امّا در خور یادکرد نبوده است».
22.الکافى ـ به نقل از مالک جُهَنى ـ: از امام صادق علیه السلام در باره ی این سخن خداوند متعال: «آیا انسان به یاد نمى آورد که ما او را پیش تر آفریدیم، حال آن که چیزى نبود؟» پرسیدم. فرمود: «نه مقدّر شده بود و نه آفریده».
همچنین از ایشان، درباره ی این سخن خداوند: «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزى در خور یادکرد نبود؟» پرسیدم. فرمود: «مقدّر شده بود؛ ولى در خور یادکرد (آفریده شده) نبود».
23.امام على علیه السلام ـ در بیان معناى باطنى افعال نماز ـ: دیگر، تأویل سر برداشتنت از رکوع و گفتنِ جمله «سمع اللّه لمن حمده، الحمد للّه ربّ العالمین» است. تأویلش [این است که او] کسى است که مرا از نیستى به هستى آورد.
24.امام زین العابدین علیه السلام ـ در راز و نیاز با خدا ـ: آقاى من! تو مرا آفریدى و در کمالِ اندازه آفریدى، و مرا صورت [و شکل] بخشیدى و نیکو صورتگرى کردى، و در نتیجه، از آن پس که نبودم، هست شدم، و از ناپیدایى به پیدایى در آمدم.