قرآن
«او همان کسى است که شما را از گِلى آفرید. آن گاه مدّتى را [براى عمر شما] مقرّر داشت، و اَجَل حتمى، نزد اوست. با این همه، شما تردید مى کنید».
«او همان کسى است که شما را از خاکى آفرید، سپس از آبى، سپس از علقه اى، و بعد شما را [به صورت] کودکى بر مى آورد تا به کمالِ قوّت خود برسید و تا سالمند شوید – و از میان شما، کسى است که مرگ پیش رس مى یابد – و تا [سرانجام] به مدّتى که معیّن است، برسید؛ و باشد که اندیشه کنید».
«و اگر خدا مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مى کرد، جنبنده اى بر روى زمین باقى نمى گذاشت؛ لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معیّن، باز پس مى اندازد و چون اجلشان فرا رسد، نمى توانند [آن را] لحظه اى پس و پیش بیفکنند».
حدیث
10. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله – در باره آیه شریف: «خدا آنچه را بخواهد، مى زُداید یا مى نگارد، و اصل نوشته، در نزد اوست»-: [یعنى] از اجل، آنچه را که بخواهد، مى زُداید [و کم] مى کند و آنچه را بخواهد، به آن مى افزاید.
11. امام باقر علیه السلام: هیچ بنده اى نیست، مگر آن که خداوند براى او دو اجل (عمر) تعیین کرده است: کوتاه و طولانى. پس اگر به خاطر خداوند عز و جل صله رحم به جاى آورَد، خداوند، عمر او را تا اجلِ طولانى مى کشاند، و اگر [نسبت به والدین] بى حرمتى و نافرمانى کند و ستم روا بدارد، اجلِ کوتاه به او داده مى شود. این است [معناى] سخن خداى متعال که: «اجلى مقرّر داشت، و اجلى محتوم».
12. امام صادق علیه السلام – در باره این سخن خداوند: «اجلی مقرر داشت، و اجلی محتوم» -:
دو اجل، وجود دارد: یکى، اجل موقوف [به مشیّت خدا] که خدا هر کارى بخواهد، با آن مى کند، و دیگرى اجل محتوم [و تغییرناپذیر].
13. صحیح البخارى – به نقل از ابو عثمان -: اُسامة بن زید گفت: دختر پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان پیغام داد که: فرزندم در حال قبض روح است. تشریف بیاورید.
پیامبر صلی الله علیه و آله کسى را روانه کرد که [در جواب، به او] سلام برساند و بگوید: آنچه خدا مى گیرد و مى دهد، از آنِ [خودِ] اوست و همه اینها نزد خداوند، اجلى معیّن دارند. بنا بر این، صبور باشد و پاداش الهى را در نظر بگیرد.
دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، کسى را نزد ایشان فرستاد و ایشان را سوگند داد که نزد وى بیاید. پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و همراه سعد بن عباده، معاذ بن جبل، اُبىّ بن کعب، زید بن ثابت و عدّه اى دیگر رفت. کودک را نزد پیامبر خدا آوردند، در حالى که بدنش مى لرزید و در حال جان دادن بود و به گمانم أسامه افزود که: عین مَشک خشکیده اى شده بود!
[اُسامه گفت:] اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد.
سعد گفت: اى پیامبر خدا! این، چه حالى است (چرا گریه مى کنید)؟
فرمود: «این، مهربانى اى است که خداوند در دل هاى بندگانش نهاده است. خداوند به بندگانِ مهربانش، مهربان است».
14. امام صادق علیه السلام: اجلِ غیر محتوم، موقوف است و خداوند از آن، آنچه را که بخواهد، پیش مى اندازد و آنچه را که بخواهد، به تأخیر مى افکند؛ امّا اجل محتوم، اجلى است که خداوند عز و جل آن را، آن طور که اراده کند، از [این] شب قدر تا شب قدر سال آینده، نازل (مقدّر) مى کند.
این است [معناى] سخن خداوند که: «پس هر گاه اجلشان فرا رسد، نمى توانند [آن را] لحظه اى پس و پیش بیندازند».
15. تفسیر العیّاشى – به نقل از حمران، در گفتگو با امام صادق علیه السلام -: از ایشان در باره این سخن خداوند: «سپس اجلى مقرّر داشت، و اجل مسمّا، نزد اوست»، پرسیدم.
فرمود: «اجل مُسمّا [یا محتوم]، اجلى است که در آن شب (شب قدر) براى ملک الموت اسم برده مى شود. این، همان اجلى است که خداوند فرموده است: «پس هر گاه اجلشان فرا رسد، نمى توانند [آن را] لحظه اى پس و پیش بیندازند» و این، همان اجلى است که در شب قدر براى مَلَک الموت اسم برده [و به او اعلام] مى شود.
اجل دیگر، اجلى است که بستگى به مشیّت [خدا] دارد: اگر خواست، آن را پیش مى اندازد و اگر خواست، به تأخیرش مى افکند».
16. امام صادق علیه السلام – در باره این سخن خداوند: «اجلى را مقرّر داشت، و اجل محتوم، نزد اوست» -: اجل نخست، اجلى است که خداوند به فرشتگان و فرستادگان و پیامبران وا مى گذارد؛ و اجل محتومى که نزد اوست، آن اجلى است که خداوند از خلایق، پوشیده اش داشته است.
17. امام على علیه السلام – در نامه اى به معاویه -: هر گاه جنگ، شدّت مى گرفت و مردم، پا پس مى نهادند، پیامبر خدا افراد خانواده اش را پیش مى افکند (سپر بلا مى ساخت) و به واسطه آنان، یارانش را از سوزش شمشیرها و نیزه ها حفظ مى کرد.
چنین بود که عبیدة بن حارث در جنگ بدر، حمزه در جنگ اُحُد، و جعفر در جنگ موته، کشته شدند. و آن کسى هم که اگر بخواهم، نامش را مى برم،(1) همانند آن بزرگواران، خواهان شهادت بود؛ امّا اجل هاى آنها پیش افتاد و مرگ او به تأخیر افکنده شد.
1) مراد، خودِ امام على علیه السلام است.