قرآن
«ایشان نزد خداوند، درجاتى [گوناگون] دارند و خدا به آنچه مى کنند، بیناست».
«آنان هستند که حقّاً مؤمن اند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتى [گوناگون] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
«تا خدا، مرتبه ی کسانى از شما را که گرویده اند و کسانى را که دانشمندند، بلند گرداند، و البته خدا به آنچه مى کنید، آگاه است».
«سپس کتاب را به کسانى از بندگان خود که [آنان را] برگزیدیم، میراث دادیم. پس برخى از آنان، به خود ستمکارند و برخى از ایشان، میانه رو و برخى از آنان در خوبى ها، به اذن خدا پیشتازند. این است توفیق بزرگ».
ر. ک: طه: آیه ی 75، آل عمران: آیه ی 173، احزاب: آیه ی 22، مدّثّر: آیه ی 31.
حدیث
272. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در باره ی این سخن خداوند متعال: «و برخى از ایشان، میانه رو و برخى از ایشان، به اذن خدا، در خوبى ها پیشتازند»-: پیشتاز، بدون حسابرسى به بهشت مى رود. میانه رو، حسابرسىِ اندکى مى شود و ستم کننده به خویش، یک روز- که اندازه اش پنجاه هزار سال است- نگه داشته مى شود، چندان که اندوه، وجودش را فرا مى گیرد و سپس خداوند به او رحم مى آورد و وارد بهشتش مى کند.
273. امام على علیه السلام- در باره ی همین آیه-: پیشتاز، کسى است که واجبات و مستحبّات و فضایل را به جا مى آورد و میانه رو، کسى است که واجبات را به جا مى آورد؛ ولى در مستحبّات و فضایل، کوتاهى مى کند.
274. امام باقر علیه السلام- در همین باره-: ستم کننده به خویش که از ما باشد، کسى است که هم کار نیک کند و هم بد. میانه رو، عبادت پیشه سختکوش است و پیشتاز در خوبى ها، عبارت اند از على و حسن و حسین علیهم السلام و هر کس از خاندان محمّد صلى الله علیه و آله که شهید شود.
275. الکافى- به نقل از سالم-: از امام باقر علیه السلام در باره ی این سخن خداوند عز و جل: «سپس کتاب را به کسانى از بندگان خود که برگزیدیم، میراث دادیم. پس برخى از ایشان، به خود ستمکارند و برخى از ایشان میانه روند و برخى از ایشان، به اذن خدا، در خوبى ها پیشتازند» پرسیدم.
فرمود: «پیشتاز در خوبى ها، امام است. میانه رو، کسى است که امام را مى شناسد [و به امامت اعتقاد دارد]. ستم کننده به خویش، کسى است که امام را نمى شناسد [و به وى اعتقاد ندارد]».
276. امام صادق علیه السلام- در پاسخ سؤال از این آیه ی شریف: «سپس کتاب را به کسانى از بندگان خود که برگزیدیم، میراث دادیم. پس برخى از آنان، به خود، ستمکارند و برخى از ایشان میانه روند و برخى از ایشان، به اذن خدا، در خوبى ها پیشتازند»-: ستم کننده، بر گرد نفس خود می چرخد. میانه رو، گرد دلش می چرخد، و پیشتاز، گرد پروردگار می چرخد.
277. امام رضا علیه السلام- در باره ی این سخن خداوند بزرگ: «ایشان نزد خدا درجاتی [گوناگون] دارند»-: هر درجه، به اندازه ی فاصله آسمان تا زمین است.
278. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤمنان در دنیا، سه دسته اند: «کسانى که به خدا و پیامبر او ایمان آوردند، سپس تردید نکردند و با مال و جان خود، در راه خدا جهاد کردند»؛ و کسى که مردم او را بر مال و جان خود امین مى دانند؛ و سپس کسى که هر گاه با طمعى رو به رو شود، براى خداوند عز و جل آن را ترک گوید.
279. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ایمان، گفتار و کردار است و افزایش و کاهش مى یابد.
280. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ایمان، از سیصد و سى و سه شریعت است. هر که از یکى از آنها وارد شود، وارد بهشت مى گردد.(1)
281. امام على علیه السلام: ایمان، چون نقطه ی سفیدى، در دل، آشکار مى شود. هر چه ایمان افزوده شود، آن نقطه افزایش مى یابد.
282. امام على علیه السلام: ایمان، چون نقطه ی سفیدى، در دل آغاز مى شود. پس هر چه ایمان زیادتر شود، آن سفیدى نیز زیادتر مى شود و چون ایمان کامل گردد، تمام دل، سفید مى گردد.
283. امام صادق علیه السلام: مؤمن، دو گونه است: [یکى] مؤمنى که به شروطى که خداوند با او کرده است، وفا مى کند. چنین مؤمنى، با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان است، و چه نیکو همدمانى هستند اینان! این مؤمن، کسى است که شفاعت مى کند و خود نیاز به شفاعت ندارد؛ کسى است که نه هراس هاى دنیا به او مى رسد و نه هراس هاى آخرت.
و [دوم،] مؤمنى که پایش مى لغزد. او مانند ساقه ی نازک گیاه است که به هر سو باد، آن را خم کند، خم مى شود. او کسى است که هراس هاى دنیا و آخرت، به وى مى رسند و برایش شفاعت مى شود و البتّه در مسیر خیر است.
284. الکافى- به نقل از ابو عمرو زبیرى-: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا ایمان درجات و مراتبى دارد که مؤمنان با آنها نزد خدا، بر یکدیگر برترى داشته باشند؟
فرمود: «آرى».
گفتم: رحمت خدا بر شما باد! برایم توضیحش دهید تا بدانم.
فرمود: «خداوند، میان مؤمنان مسابقه نهاد، همان گونه که در روز مسابقه، اسبان را به مسابقه مى گذارند. سپس آنها را بر حسب درجه اى که در پیش افتادن به سوى او، به دست آوردند، برترى بخشید و هر یک از آنان را در درجه ی سبقتش قرار داد که از حقّ او در آن درجه، کاسته نمى شود. نه هیچ عقب افتاده اى بر جلو افتاده اى پیشى مى گیرد، و نه هیچ کمترى بر آن که برتر است. بدین سان، پیشینیان این امّت، بر پسینیان آنان، برترى دارند و اگر پیش گام در ایمان، بر آن که دیرتر ایمان آورده، برترى نداشت، آخر این امّت، در ردیف اوّل آن جاى مى گرفت.
آرى، اگر پیش گام در ایمان، بر آن که بعد ایمان آورده، برترى نداشت، آن آخرین ها بر اوّلین ها پیشى مى گرفتند؛ امّا به سبب درجات ایمان، خداوند، پیش گامان را مقدّم داشت و به سبب پس گامى در ایمان، خداوند، کوتاهى کنندگان را مؤخّر داشت؛ زیرا در میان مؤمنانِ پسین، کسانى را مى بینیم که پُرعمل تر از پیشینیان اند و نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و انفاقشان، از آنان بیشتر است. اگر نبود پیشینه هایى که مؤمنان به واسطه ی آنها نزد خداوند، یکى بر دیگرى برترى دارد، پسینیان به سبب بسیارىِ عمل، بر پیشینیان مقدّم مى بودند؛ امّا خداوند عز و جل هرگز نخواسته است آن که در آخرین درجات ایمان است، به اوّلینِ آن برسد و کسى که خدا در این درجات، او را پس داشته، پیش داشته شود یا کسى که خدا پیشش داشته، پس داشته شود».
گفتم: مرا از پیشى گرفتن به سوى ایمان- که خداوند عز و جل مؤمنان را به آن فرا خوانده است-، آگاه فرما.
امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند عز و جل فرموده است: «به سوى آمرزشى از سوى پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن، چون پهناى آسمان و زمین است و براى کسانى آماده شده است که به خدا و فرستادگان او ایمان آورده اند، پیشى بگیرید»، و فرموده است: «و پیش گامان، مقدّم اند. آنان مقرّب اند»، و فرموده است: «و پیش گامانِ نخستین از مهاجران و انصار، و کسانى که به نیکى از آنان پیروى کردند، خدا از ایشان خشنود است و آنان [نیز] از او خشنودند». در این جا، خداوند از مهاجران نخستین، بر پایه ی پیش گامى شان آغاز نمود و در درجه ی دوم، از انصار و در درجه ی سوم، از پیروان نیکِ آنان یاد کرد. پس هر گروهى را بر حسب درجه و منزلتى که نزد او دارند، جاى داد.
سپس آنچه را که خداوند عز و جل به سبب آن، دوستانش را بر یکدیگر برترى داده، بیان کرد و فرمود: «این پیامبران، یکى از ایشان را بر دیگرى برترى دادیم. در میان آنان، کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد» تا آخر آیه. و فرموده است: «هر آینه، بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم»، و فرموده است: «بنگر که چگونه برخى از ایشان را بر برخى دیگر برترى دادیم، و البتّه درجات آخرت، بزرگ ترند و برترىِ آنها بیشتر است»، و فرموده است: «ایشان نزد خداوند، درجاتى دارند»، و فرمود: «و برترىِ هر صاحب فضلى را به وى مى دهد»، و فرموده است: «آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا، با مال و جان خویش جهاد کردند، نزد خداوند، بلندپایه ترند»، و فرموده است: «خدا جهاد کنندگان را بر جهاد نرفتگان، به مزدى بزرگ، برترى داده است؛ به درجاتى از جانب خود و آمرزشى و رحمتى»، و فرموده است: «از میان شما، آنان که پیش از فتح [مکّه]، انفاق کردند و رزمیدند، [با دیگران] یکسان نیستند. آنان، بلندپایه تر از کسانى هستند که پس از فتح، انفاق کردند و رزمیدند»، و فرموده است: «خدا کسانى از شما را که ایمان آورده اند و کسانى را که دانش داده شده اند، درجاتى بالا مى برد»، و فرموده است: «این، بدان سبب است که به آنان در راه خدا، تشنگى و خستگى و گرسنگى اى نرسد و پاى در جایى ننهند که کافران را در خشم بَرَد، و گزندى به دشمن نزنند، مگر آن که بدان سبب، برایشان کار نیکى نوشته شود»، و فرموده است: «و هر خوبى اى که براى خود پیش فرستید، آن را نزد خدا مى یابید»، و فرموده است: «پس هر که هم وزن ذرّه اى، کار نیک کند، آن را مى بیند و هر کس هم وزن ذرّه اى، کار بد کند، آن را مى بیند». این بود بیان درجات و مراتب ایمان در نزد خداوند عز و جل».
285. امام صادق علیه السلام: مؤمنان به هفت درجه تقسیم مى شوند که صاحب هر درجه اى، در افزایشى از جانب خداوند عز و جل است؛ امّا این افزایش، او را از درجه اى که دارد، به درجه ی دیگرى نمى برد: برخى از ایشان گواهانِ خدا بر خلق او هستند، برخى از ایشان برگزیدگان اند، برخى از ایشان آزموده شدگان اند، برخى از ایشان دستگیرى کنندگان اند، برخى شان اهل شکیبایى اند، برخى شان اهل پرهیزگارى اند، و برخى شان اهل بخشایش اند.
286. تفسیر العیّاشى- به نقل از عبد الرحمان بن کثیر هاشمى-: امام صادق علیه السلام در باره ی آیه ی: «کسانى که ایمان آوردند و ایمان خود را به ستم نیالودند»- فرمود: «ایمان، یکباره تجزیه نمى شود؛ بلکه اندک اندک تجزیه مى گردد».
پرسیدم: آیا میان گم راهى و کفر، مرتبه اى هست؟
فرمود: «چه بسیارند دستگیره هاى ایمان!».
287. امام کاظم علیه السلام: ایمان، داراى حالات و درجات و طبقات و مراتبى است. درجه اى از آن، کامل و در نهایتِ کمال است، درجه اى ناقص و در نهایتِ نقص است و درجاتى [میان این دو] که یکى بر دیگرى فزونى دارد.
ر. ک: بحار الأنوار: ج 69 ص 201- 211 (در بیان این که ایمان، قابل کاهش و افزایش هست یا نه) و المیزان فى تفسیر القرآن: ج 18 ص 259 (سخنى در باره ی ایمان و افزایش آن).
1) زیرا ایمان، منظومه ی به هم پیوسته اى است که التزام درست و کامل به بخشى از آن، به زودى منجر به التزام به سایر بخش ها مى گردد. به عبارت دیگر، ورود صحیح و درست از هر شریعه اى از نهر ایمان، انسان را وارد مجموعه ی جارى زلال ایمان مى کند. ابن فارس، در باره ی معناى ریشه اى «وفى» مى گوید: «کلمة تدلّ على إکمال و إتمام» (معجم مقاییس اللغة: ج 6 ص 129 مادّه ی «وفى»). همچنین در بیان معناى شرع، آورده است: «الشریعة: مورد الشاربة الماء، و اشتقّ من ذلک الشرعة فى الدین و الشریعة»؛ یعنى: شریعت، عبارت است از ورودى به آبگاه (رود یا چشمه) و شریعت دین نیز به از همین واژه گرفته شده است (معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص262 مادّه ی «شرع»).